1*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشازده کوچولو 2*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاثر آنتوان دو سنتگزوپهری 3*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبرگردان احمد شاملو 4*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 5*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 6*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاهدانامچه 7*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه لئون ورث Leon Werth 8*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز بچهها عذر میخواهم که این کتاب را به یکی از بزرگترها هدیه کردهام. برای این کار یک دلیل حسابی دارم: این «بزرگتر» بهترین دوست من تو همه دنیا است. یک دلیل دیگرم هم آن که این «بزرگتر» همه چیز را میتواند بفهمد حتا کتابهایی را که برای بچهها نوشته باشند. عذر سومم این است که این «بزرگتر» تو فرانسه زندگی میکند و آنجا گشنگی و تشنگی میکشد و سخت محتاج دلجویی است. اگر همهی این عذرها کافی نباشد اجازه میخواهم این کتاب را تقدیم آن بچهای کنم که این آدمبزرگ یک روزی بوده. آخر هر آدم بزرگی هم روزی روزگاری بچهای بوده (گیرم کمتر کسی از آنها این را به یاد میآورد). پس من هم اهدانامچهام را به این شکل تصحیح میکنم: 9*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 10*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه لئون ورث 11*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerموقعی که پسربچه بود 12*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآنتوان دو سنتگزوپهری 13*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 14*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن هم برگردان فارسی این شعر بزرگ را به دو بچهی دوستداشتنی دیگر تقدیم میکنم: دکتر جهانگیر کازرونی و دکتر محمدجواد گلبن 15*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 16*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاحمد شاملو 17*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 18*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱ 19*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک بار شش سالم که بود تو کتابی به اسم قصههای واقعی -که دربارهی جنگل بِکر نوشته شده بود- تصویر محشری دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانی را میبلعید. آن تصویر یک چنین چیزی بود: 20*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 21*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک مار بوآ که دارد حیوانی را میبلعد 22*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتو کتاب آمده بود که: «مارهای بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت میدهند. بی این که بجوندش. بعد دیگر نمیتوانند از جا بجنبند و تمام شش ماهی را که هضمش طول میکشد میگیرند میخوابند». 23*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 24*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین را که خواندم، راجع به چیزهایی که تو جنگل اتفاق میافتد کلی فکر کردم و دست آخر توانستم با یک مداد رنگی اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنی نقاشی شمارهی یکم را که این جوری بود: 25*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 26*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerنقاشی شمارهی یکم — مار شبیه به کلاه 27*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشاهکارم را نشان بزرگتر ها دادم و پرسیدم از دیدنش ترستان بر میدارد؟ 28*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجوابم دادند: -چرا کلاه باید آدم را بترساند؟ 29*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 30*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerنقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم میکرد. آن وقت برای فهم بزرگترها برداشتم توی شکم بوآ را کشیدم. آخر همیشه باید به آنها توضیحات داد. نقاشی دومم این جوری بود: 31*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 32*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerنقاشی دوم — مار و فیل درونش 33*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبزرگترها بم گفتند کشیدن مار بوآی باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیشتر جمع جغرافی و تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و این جوری شد که تو شش سالگی دور کار ظریف نقاشی را قلم گرفتم. از این که نقاشی شمارهی یک و نقاشی شمارهی دو ام یخشان نگرفت دلسرد شده بودم. بزرگترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمیتوانند از چیزی سر درآرند. برای بچهها هم خسته کننده است که همین جور مدام هر چیزی را به آنها توضیح بدهند. 34*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 35*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerناچار شدم برای خودم کار دیگری پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانی یاد گرفتم. بگویی نگویی تا حالا به همه جای دنیا پرواز کرده ام و راستی راستی جغرافی خیلی بم خدمت کرده. میتوانم به یک نظر چین و آریزونا را از هم تمیز بدهم. اگر آدم تو دل شب سرگردان شده باشد جغرافی خیلی به دادش میرسد. 36*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 37*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز این راه است که من تو زندگیم با گروه گروه آدمهای حسابی برخورد داشتهام. پیش خیلی از بزرگترها زندگی کردهام و آنها را از خیلی نزدیک دیدهام گیرم این موضوع باعث نشده در بارهی آنها عقیدهی بهتری پیدا کنم. 38*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 39*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهر وقت یکیشان را گیر آوردهام که یک خرده روشن بین به نظرم آمده با نقاشی شمارهی یکم که هنوز هم دارمش محکش زدهام ببینم راستی راستی چیزی بارش هست یا نه. اما او هم طبق معمول در جوابم در آمده که: «این یک کلاه است». آن وقت دیگر من هم نه از مارهای بوآ باش اختلاط کردهام نه از جنگلهای بکر دست نخورده نه از ستارهها. خودم را تا حد او آوردهام پایین و باش از بریج و گلف و سیاست و انواع کرات حرف زدهام. او هم از این که با یک چنین شخص معقولی آشنایی به هم رسانده سخت خوشوقت شده. 40*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 41*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲ 42*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین جوری بود که روزگارم تو تنهایی میگذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تااین که زد و شش سال پیش در کویر صحرا حادثهیی برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز موتور هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مسالهی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف میداد. 43*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 44*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسهها به روز آوردم پرت افتادهتر از هر کشتی شکستهیی که وسط اقیانوس به تخته پارهیی چسبیده باشد. پس لابد میتوانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتی کلهی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک برّه برام بکش!» از خواب پریدم. 45*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ها؟ 46*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک برّه برام بکش... 47*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 48*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشمهام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود. این بهترین شکلی است که بعد ها توانستم از او در آرم، گیرم البته آنچه من کشیدهام کجا و خود او کجا! تقصیر من چیست؟ بزرگتر ها تو شش سالگی از نقاشی دلسردم کردند و جز بوآی باز و بسته یاد نگرفتم چیزی بکشم. 49*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 50*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا چشمهایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانی خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیکترین آبادی مسکونی هزار میل فاصله داشتم و این آدمیزاد کوچولوی من هم اصلا به نظر نمیآمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنگی دم مرگ باشد یا از تشنگی دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد. هیچ چیزش به بچهیی نمیبُرد که هزار میل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد. 51*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 52*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین بهترین شکلی است که بعدها از او در آوردم. 53*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerوقتی بالاخره صدام در آمد، گفتم: 54*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخه... تو این جا چه میکنی؟ 55*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو آن وقت او خیلی آرام، مثل یک چیز خیلی جدی، دوباره در آمد که: 56*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-بی زحمت واسهی من یک برّه بکش. 57*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار گرفت جرات نافرمانی نمیکند. گرچه تو آن نقطهی هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در معرض خطر مرگ این نکته در نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم در آوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفتهام بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خلقی مختصری به آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم. 58*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبم جواب داد: -عیب ندارد، یک بَرّه برام بکش. 59*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 60*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز آنجایی که هیچ وقت تو عمرم بَرّه نکشیده بودم یکی از آن دو تا نقاشیای را که بلد بودم برایش کشیدم. آن بوآی بسته را. ولی چه یکهای خوردم وقتی آن موجود کوچولو در آمد که: -نه! نه! فیلِ تو شکم یک بوآ نمیخواهم. بوآ خیلی خطرناک است فیل جا تنگ کن. خانهی من خیلی کوچولوست، من یک بره لازم دارم. برام یک بره بکش.برهی مریض 61*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، کشیدم. 62*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا دقت نگاهش کرد و گفت: 63*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه! این که همین حالاش هم حسابی مریض است. یکی دیگر بکش.قوچ 64*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کشیدم. 65*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerلبخند با نمکی زد و در نهایت گذشت گفت: 66*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خودت که میبینی... این بره نیست، قوچ است. شاخ دارد نه...برهی پیر 67*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز نقاشی را عوض کردم. 68*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآن را هم مثل قبلی ها رد کرد: 69*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این یکی خیلی پیر است... من یک بره میخواهم که مدت ها عمر کند... 70*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 71*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباری چون عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم رو بی حوصلگی جعبهای کشیدم که دیوارهاش سه تا سوراخ داشت، و از دهنم پرید که:جعبه 72*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این یک جعبه است. برهای که میخواهی این تو است. 73*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 74*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو چه قدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوی من قیافهاش از هم باز شد و گفت: 75*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آها... این درست همان چیزی است که میخواستم! فکر میکنی این بره خیلی علف بخواهد؟ 76*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چطور مگر؟ 77*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر جای من خیلی تنگ است... 78*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-هر چه باشد حتماً بسش است. برهیی که بت دادهام خیلی کوچولوست. 79*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آن قدرهاهم کوچولو نیست... اِه! گرفته خوابیده... 80*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 81*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو این جوری بود که من با شهریار کوچولو آشنا شدم. 82*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 83*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۳ 84*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخیلی طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده. شهریار کوچولو که مدام مرا سوال پیچ میکرد خودش انگار هیچ وقت سوالهای مرا نمیشنید. فقط چیزهایی که جسته گریخته از دهنش میپرید کم کم همه چیز را به من آشکار کرد. مثلا اول بار که هواپیمای مرا دید (راستی من هواپیما نقاشی نمیکنم، سختم است.) ازم پرسید: 85*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این چیز چیه؟ 86*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این «چیز» نیست: این پرواز میکند. هواپیماست. هواپیمای من است. 87*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 88*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو از این که بهاش میفهماندم من کسیام که پرواز میکنم به خود میبالیدم. 89*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحیرت زده گفت: -چی؟ تو از آسمان افتادهای؟ 90*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا فروتنی گفتم: -آره. 91*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -اوه، این دیگر خیلی عجیب است! 92*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو چنان قهقههی ملوسی سر داد که مرا حسابی از جا در برد. راستش من دلم میخواهد دیگران گرفتاریهایم را جدی بگیرند. 93*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخندههایش را که کرد گفت: -خب، پس تو هم از آسمان میآیی! اهل کدام سیارهای؟... 94*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 95*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبفهمی نفهمی نور مبهمی به معمای حضورش تابید. یکهو پرسیدم: 96*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس تو از یک سیارهی دیگر آمدهای؟ 97*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآرام سرش را تکان داد بی این که چشم از هواپیما بردارد. 98*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 99*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما جوابم را نداد، تو نخ هواپیما رفته بود و آرام آرام سر تکان میداد. 100*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -هر چه باشد با این نباید از جای خیلی دوری آمده باشی... 101*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 102*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمدت درازی تو خیال فرو رفت، بعد برهاش را از جیب در آورد و محو تماشای آن گنج گرانبها شد.تصویری از شهریار کوچولو بر روی زمین 103*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفکر میکنید از این نیمچه اعتراف «سیارهی دیگر»ِ او چه هیجانی به من دست داد؟ زیر پاش نشستم که حرف بیشتری از زبانش بکشم: 104*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو از کجا میآیی آقا کوچولوی من؟ خانهات کجاست؟ برهی مرا میخواهی کجا ببری؟ 105*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمدتی در سکوت به فکر فرورفت و بعد در جوابم گفت: 106*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-حسن جعبهای که بم دادهای این است که شبها میتواند خانهاش بشود. 107*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-معلوم است... اما اگر بچهی خوبی باشی یک ریسمان هم بِت میدهم که روزها ببندیش. یک ریسمان با یک میخ طویله... 108*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerانگار از پیشنهادم جا خورد، چون که گفت: 109*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ببندمش؟ چه فکر ها! 110*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر اگر نبندیش راه میافتد میرود گم میشود. 111*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 112*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدوست کوچولوی من دوباره غش غش خنده را سر داد: 113*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مگر کجا میتواند برود؟ 114*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خدا میداند. راستِ شکمش را میگیرد و میرود... 115*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-بگذار برود...اوه، خانهی من آنقدر کوچک است! 116*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو شاید با یک خرده اندوه در آمد که: 117*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یکراست هم که بگیرد برود جای دوری نمیرود... 118*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 119*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۴ 120*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه این ترتیب از یک موضوع خیلی مهم دیگر هم سر در آوردم: این که سیارهی او کمی از یک خانهی معمولی بزرگتر بود.این نکته آنقدرها به حیرتم نینداخت. میدانستم گذشته از سیارههای بزرگی مثل زمین و کیوان و تیر و ناهید که هرکدام برای خودشان اسمی دارند، صدها سیارهی دیگر هم هست که بعضیشان از بس کوچکند با دوربین نجومی هم به هزار زحمت دیده میشوند و هرگاه اخترشناسی یکیشان را کشف کند به جای اسم شمارهای بهاش میدهد. مثلا اسمش را میگذارد «اخترک ۳۲۵۱». 121*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 122*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدلایل قاطعی دارم که ثابت میکند شهریار کوچولو از اخترک ب۶۱۲ آمدهبود. 123*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 124*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو بر اخترکِ ب۶۱۲ 125*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین اخترک را فقط یک بار به سال ۱۹۰۹ یک اخترشناس ترک توانسته بود ببیند اخترشناسِ ترک در حالِ دیدنِ اخترکِ ب۶۱۲که تو یک کنگرهی بینالمللی نجوم هم با کشفش هیاهوی زیادی به راه انداخت اما واسه خاطر لباسی که تنش بود هیچ کس حرفش را باور نکرد. اخترشناسِ ترک در کنگرهی بینالمللیِ نجوم، با لباس قدیمیآدم بزرگها این جوریاند! 126*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 127*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبختِ اخترک ب۶۱۲ زد و، ترک مستبدی ملتش را به ضرب دگنک وادار به پوشیدن لباس اروپاییها کرد. اخترشناس به سال ۱۹۲۰ دوباره، و این بار با سر و وضع آراسته برای کشفش ارائهی دلیل کرد و این بار همه جانب او را گرفتند.اخترشناسِ ترک در کنگرهی بینالمللیِ نجوم، با لباس جدید 128*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه خاطر آدم بزرگهاست که من این جزئیات را در باب اخترکِ ب۶۱۲ برایتان نقل میکنم یا شمارهاش را میگویم چون که آنها عاشق عدد و رقماند. وقتی با آنها از یک دوست تازهتان حرف بزنید هیچ وقت ازتان دربارهی چیزهای اساسیاش سوال نمیکنند که هیج وقت نمیپرسند «آهنگ صداش چهطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ پروانه جمع میکند یا نه؟» -میپرسند: «چند سالش است؟ چند تا برادر دارد؟ وزنش چهقدر است؟ پدرش چهقدر حقوق میگیرد؟» و تازه بعد از این سوالها است که خیال میکنند طرف را شناختهاند. 129*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 130*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاگر به آدم بزرگها بگویید یک خانهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرقِ شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتماً بهشان گفت یک خانهی صد میلیون تومنی دیدم تا صداشان بلند بشود که: -وای چه قشنگ! 131*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 132*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیا مثلا اگر بهشان بگویید «دلیل وجودِ شهریارِ کوچولو این که تودلبرو بود و میخندید و دلش یک بره میخواست و بره خواستن، خودش بهترین دلیل وجود داشتن هر کسی است» شانه بالا میاندازند و باتان مثل بچهها رفتار میکنند! اما اگر بهشان بگویید «سیارهای که ازش آمدهبود اخترک ب۶۱۲ است» بیمعطلی قبول میکنند و دیگر هزار جور چیز ازتان نمیپرسند. این جوریاند دیگر. نباید ازشان دلخور شد. بچهها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند. 133*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 134*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما البته ماها که مفهوم حقیقی زندگی را درک میکنیم میخندیم به ریش هرچه عدد و رقم است! چیزی که من دلم میخواست این بود که این ماجرا را مثل قصهی پریا نقل کنم. دلم میخواست بگویم: «یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری یه شهریار کوچولو بود که تو اخترکی زندگی میکرد همهاش یه خورده از خودش بزرگتر و واسه خودش پیِ دوستِ همزبونی میگشت...»، آن هایی که مفهوم حقیقی زندگی را درک کردهاند واقعیت قضیه را با این لحن بیشتر حس میکنند. آخر من دوست ندارم کسی کتابم را سرسری بخواند. خدا میداند با نقل این خاطرات چه بار غمی روی دلم مینشیند. شش سالی میشود که دوستم با بَرّهاش رفته. این که این جا میکوشم او را وصف کنم برای آن است که از خاطرم نرود. فراموش کردن یک دوست خیلی غمانگیز است. همه کس که دوستی ندارد. من هم میتوانم مثل آدم بزرگها بشوم که فقط اعداد و ارقام چشمشان را میگیرد. و باز به همین دلیل است که رفتهام یک جعبه رنگ و چند تا مداد خریدهام. تو سن و سال من واسه کسی که جز کشیدنِ یک بوآی باز یا یک بوآی بسته هیچ کار دیگری نکرده -و تازه آن هم در شش سالگی- دوباره به نقاشی رو کردن از آن حرفهاست! البته تا آنجا که بتوانم سعی میکنم چیزهایی که میکشم تا حد ممکن شبیه باشد. گیرم به موفقیت خودم اطمینان چندانی ندارم. یکیش شبیه از آب در میآید یکیش نه. سرِ قدّ و قوارهاش هم حرف است. یک جا زیادی بلند درش آوردهام یک جا زیادی کوتاه. از رنگ لباسش هم مطمئن نیستم. خب، رو حدس و گمان پیش رفتهام؛ کاچی به زِ هیچی. و دست آخر گفته باشم که تو بعضِ جزئیات مهمترش هم دچار اشتباه شدهام. اما در این مورد دیگر باید ببخشید: دوستم زیر بار هیچ جور شرح و توصیفی نمیرفت. شاید مرا هم مثل خودش میپنداشت. اما از بختِ بد، دیدن برهها از پشتِ جعبه از من بر نمیآید. نکند من هم یک خرده به آدم بزرگها رفتهام؟ «باید پیر شده باشم». 135*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 136*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۵ 137*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهر روزی که میگذشت از اخترک و از فکرِ عزیمت و از سفر و این حرفها چیزهای تازهای دستگیرم میشد که همهاش معلولِ بازتابهایِ اتفاقی بود. و از همین راه بود که روز سوم از ماجرایِ تلخِ بائوباب ها سردرآوردم. 138*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 139*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین بار هم بَرّه باعثش شد، چون شهریار کوچولو که انگار سخت دودل ماندهبود ناگهان ازم پرسید: 140*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-بَرّهها بتهها را هم میخورند دیگر، مگر نه؟ 141*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره. همین جور است. 142*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخ! چه خوشحال شدم! 143*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 144*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerنتوانستم بفهمم این موضوع که بَرّهها بوتهها را هم میخورند اهمیتش کجاست اما شهریار کوچولو درآمد که: 145*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس لابد بائوباب ها را هم میخورند دیگر؟ 146*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 147*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک گله فیل که در اخترکِ ب۶۱۲ روی هم چیده شدهاندمن برایش توضیح دادم که بائوباب بُتّه نیست. درخت است و از ساختمان یک معبد هم گندهتر، و اگر یک گَلّه فیل هم با خودش ببرد حتا یک درخت بائوباب را هم نمیتوانند بخورند. 148*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز فکر یک گَلّه فیل به خنده افتاد و گفت: -باید چیدشان روی هم. 149*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما با فرزانگی تمام متذکر شد که: -بائوباب هم از بُتِّگی شروع میکند به بزرگ شدن. 150*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-درست است. اما نگفتی چرا دلت میخواهد برههایت نهالهای بائوباب را بخورند؟ 151*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -دِ! معلوم است! 152*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 153*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو این را چنان گفت که انگار موضوع از آفتاب هم روشنتر است؛ منتها من برای این که به تنهایی از این راز سر در آرم ناچار شدم حسابی کَلّه را به کار بیندازم. 154*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 155*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerراستش این که تو اخترکِ شهریار کوچولو هم مثل سیارات دیگر هم گیاهِ خوب به هم میرسید هم گیاهِ بد. یعنی هم تخمِ خوب گیاههای خوب به هم میرسید، هم تخمِ بدِ گیاههایِ بد. اما تخم گیاهها نامرییاند. آنها تو حرمِ تاریک خاک به خواب میروند تا یکیشان هوس بیدار شدن به سرش بزند. آن وقت کش و قوسی میآید و اول با کم رویی شاخکِ باریکِ خوشگل و بیآزاری به طرف خورشید میدواند. اگر این شاخک شاخکِ تربچهای گلِ سرخی چیزی باشد میشود گذاشت برای خودش رشد کند اما اگر گیاهِ بدی باشد آدم باید به مجردی که دستش را خواند ریشهکنش کند. 156*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 157*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباری، تو سیارهی شهریار کوچولو گیاه تخمههای وحشتناکی به هم میرسید. یعنی تخم درختِ بائوباب که خاکِ سیاره حسابی ازشان لطمه خورده بود. بائوباب هم اگر دیر بهاش برسند دیگر هیچ جور نمیشود حریفش شد: تمام سیاره را میگیرد و با ریشههایش سوراخ سوراخش میکند و اگر سیاره خیلی کوچولو باشد و بائوبابها خیلی زیاد باشند پاک از هم متلاشیش میکنند. 158*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 159*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در حال نظافت ِ اخترکششهریار کوچولو بعدها یک روز به من گفت: «این، یک امر انضباطی است. صبح به صبح بعد از نظافتِ خود باید با دفت تمام به نظافتِ اخترک پرداخت. آدم باید خودش را مجبور کند که به مجردِ تشخیص دادن بائوبابها از بتههای گلِ سرخ که تا کوچولواَند عین هماَند با دقت ریشهکنشان بکند. کار کسلکنندهای هست اما هیچ مشکل نیست.» 160*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 161*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک روز هم بم توصیه کرد سعی کنم هر جور شده یک نقاشی حسابی از کار درآرم که بتواند قضیه را به بچههای سیارهی من هم حالی کند. گفت اگر یک روز بروند سفر ممکن است به دردشان بخورد. پارهای وقتها پشت گوش انداختن کار ایرادی ندارد اما اگر پای بائوباب در میان باشد گاوِ آدم میزاید. اخترکی را سراغ دارم که یک تنبلباشی ساکنش بود و برای کندن سه تا نهال بائوباب امروز و فردا کرد...». 162*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 163*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآن وقت من با استفاده از چیزهایی که گفت شکل آن اخترک را کشیدم. 164*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 165*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترکِ تنبلباشی با سه درختِ بائوباب 166*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهیچ دوست ندارم اندرزگویی کنم. اما خطر بائوبابها آنقدر کم شناخته شده و سر راهِ کسی که تو چنان اخترکی سرگیدان بشود آن قدر خطر به کمین نشسته که این مرتبه را از رویهی همیشگی خودم دست بر میدارم و میگویم: «بچهها! هوای بائوبابها را داشته باشید!» 167*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 168*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاگر من سرِ این نقاشی این همه به خودم فشار آوردهام فقط برای آن بوده که دوستانم را متوجه خطری کنم که از مدتها پیش بیخ گوششان بوده و مثلِ خودِ من ازش غافل بودهاند. درسی که با این نقاشی دادهام به زحمتش میارزد. حالا ممکن است شما از خودتان بپرسید: «پس چرا هیچ کدام از بقیهی نقاشیهای این کتاب هیبتِ تصویرِ بائوبابها را ندارد؟» -خب، جوابش خیلی ساده است: من زور خودم را زدهام اما نتوانستهام از کار درشان بیاورم. اما عکس بائوبابها را که میکشیدم احساس میکردم قضیه خیلی فوریت دارد و به این دلیل شور بَرَم داشته بود. 169*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 170*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۶ 171*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآخ، شهریار کوچولو! این جوری بود که من کَم کَمَک از زندگیِ محدود و دلگیر تو سر درآوردم. تا مدتها تنها سرگرمیِ تو تماشای زیباییِ غروب آفتاب بوده. به این نکتهی تازه صبح روز چهارم بود که پی بردم؛ یعنی وقتی که به من گفتی: 172*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-غروب آفتاب را خیلی دوست دارم. برویم فرورفتن آفتاب را تماشا کنیم...شهریار کوچولو در اخترکش مشغولِ تماشای غروبِ آفتاب 173*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-هوم، حالاها باید صبر کنی... 174*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-واسه چی صبر کنم؟ 175*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-صبر کنی که آفتاب غروب کند. 176*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 177*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاول سخت حیرت کردی بعد از خودت خندهات گرفت و برگشتی به من گفتی: 178*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-همهاش خیال میکنم تو اخترکِ خودمم! 179*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-راستش موقعی که تو آمریکا ظهر باشد همه میدانند تو فرانسه تازه آفتاب دارد غروب میکند. کافی است آدم بتواند در یک دقیقه خودش را برساند به فرانسه تا بتواند غروب آفتاب را تماشا کند. متاسفانه فرانسه کجا اینجا کجا! اما رو اخترک تو که به آن کوچکی است همینقدر که چند قدمی صندلیت را جلو بکشی میتوانی هرقدر دلت خواست غروب تماشا کنی. 180*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا کردم! 181*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو کمی بعد گفت: 182*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خودت که میدانی... وقتی آدم خیلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت میبرد. 183*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس خدا میداند آن روز چهل و سه غروبه چهقدر دلت گرفته بوده. 184*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 185*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما مسافر کوچولو جوابم را نداد. 186*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 187*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۷ 188*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروز پنجم باز سرِ گوسفند از یک راز دیگر زندگی شهریار کوچولو سر در آوردم. مثل چیزی که مدتها تو دلش بهاش فکر کرده باشد یکهو بی مقدمه از من پرسید: 189*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-گوسفندی که بُتّه ها را بخورد گل ها را هم میخورد؟ 190*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-گوسفند هرچه گیرش بیاید میخورد. 191*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-حتا گلهایی را هم که خار دارند؟ 192*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره، حتا گلهایی را هم که خار دارند. 193*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس خارها فایدهشان چیست؟ 194*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 195*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن چه میدانستم؟ یکی از آن: سخت گرفتار باز کردن یک مهرهی سفتِ موتور بودم. از این که یواش یواش بو میبردم خرابیِ کار به آن سادگیها هم که خیال میکردم نیست برج زهرمار شدهبودم و ذخیرهی آبم هم که داشت ته میکشید بیشتر به وحشتم میانداخت. 196*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس خارها فایدهشان چسیت؟ 197*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 198*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو وقتی سوالی را میکشید وسط دیگر به این مفتیها دست بر نمیداشت. مهره پاک کلافهام کرده بود. همین جور سرسری پراندم که: 199*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خارها به درد هیچ کوفتی نمیخورند. آنها فقط نشانهی بدجنسی گلها هستند. 200*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دِ! 201*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو پس از لحظهیی سکوت با یک جور کینه درآمد که: 202*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-حرفت را باور نمیکنم! گلها ضعیفند. بی شیلهپیلهاند. سعی میکنند یک جوری تهِ دل خودشان را قرص کنند. این است که خیال میکنند با آن خارها چیزِ ترسناکِ وحشتآوری میشوند... 203*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 204*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerلام تا کام بهاش جواب ندادم. در آن لحظه داشتم تو دلم میگفتم: «اگر این مهرهی لعنتی همین جور بخواهد لج کند با یک ضربهی چکش حسابش را میرسم.» اما شهریار کوچولو دوباره افکارم را به هم ریخت: 205*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو فکر میکنی گلها... 206*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن باز همان جور بیتوجه گفتم: 207*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ای داد بیداد! ای داد بیداد! نه، من هیچ کوفتی فکر نمیکنم! آخر من گرفتار هزار مسالهی مهمتر از آنم! 208*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهاج و واج نگاهم کرد و گفت: 209*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مسالهی مهم! 210*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 211*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمرا میدید که چکش به دست با دست و بالِ سیاه روی چیزی که خیلی هم به نظرش زشت میآمد خم شدهام. 212*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مثل آدم بزرگها حرف میزنی! 213*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز شنیدنِ این حرف خجل شدم اما او همین جور بیرحمانه میگفت: 214*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو همه چیز را به هم میریزی... همه چیز را قاتی میکنی! 215*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحسابی از کوره در رفتهبود. 216*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 217*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerموهای طلایی طلائیش تو باد میجنبید. 218*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اخترکی را سراغ دارم که یک آقا سرخ روئه توش زندگی میکند. او هیچ وقت یک گل را بو نکرده، هیچ وقت یک ستارهرا تماشا نکرده هیچ وقت کسی را دوست نداشته هیچ وقت جز جمع زدن عددها کاری نکرده. او هم مثل تو صبح تا شب کارش همین است که بگوید: «من یک آدم مهمم! یک آدم مهمم!» این را بگوید و از غرور به خودش باد کند. اما خیال کرده: او آدم نیست، یک قارچ است! 219*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک چی؟ 220*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک قارچ!گلِ سرخ 221*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحالا دیگر رنگش از فرط خشم مثل گچ سفید شدهبود: 222*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کرورها سال است که گلها خار میسازند و با وجود این کرورها سال است که برّهها گلها را میخورند. آن وقت هیچ مهم نیست آدم بداند پس چرا گلها واسه ساختنِ خارهایی که هیچ وقتِ خدا به هیچ دردی نمیخورند این قدر به خودشان زحمت میدهند؟ جنگ میان برّهها و گلها هیچ مهم نیست؟ این موضوع از آن جمع زدنهای آقا سرخروئهیِ شکمگنده مهمتر و جدیتر نیست؟ اگر من گلی را بشناسم که تو همهی دنیا تک است و جز رو اخترک خودم هیچ جای دیگر پیدا نمیشه و ممکن است یک روز صبح یک برّه کوچولو، مفت و مسلم، بی این که بفهمد چهکار دارد میکند به یک ضرب پاک از میان ببردش چی؟ یعنی این هم هیچ اهمیتی ندارد؟ اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط یک دانه ازش هست واسه احساس وشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن همه ستاره بیندازد و با خودش بگوید: «گل من یک جایی میان آن ستارههاست»، اما اگر برّه گل را بخورد برایش مثل این است که یکهو تمام آن ستارهها پِتّی کنند و خاموش بشوند. یعنی این هم هیچ اهمیتی ندارد؟ 223*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدیگر نتوانست چیزی بگوید و ناگهان هِق هِق کنان زد زیر گریه. 224*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 225*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحالا دیگر شب شدهبود. اسباب و ابزارم را کنار انداختهبودم. دیگر چکش و مهره و تشنگی و مرگ به نظرم مضحک میآمد. رو ستارهای، رو سیارهای، رو سیارهی من، زمین، شهریارِ کوچولویی بود که احتیاج به دلداری داشت! به آغوشش گرفتم مثل گهواره تابش دادم بهاش گفتم: «گلی که تو دوست داری تو خطر نیست. خودم واسه گوسفندت یک پوزهبند میکشم... خودم واسه گفت یک تجیر میکشم... خودم...» بیش از این نمیدانستم چه بگویم. خودم را سخت چُلمَن و بی دست و پا حس میکردم. نمیدانستم چهطور باید خودم را بهاش برسانم یا بهاش بپیوندم...p چه دیار اسرارآمیزی است دیار اشک! 226*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 227*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۸ 228*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerراه شناختن آن گل را خیلی زود پیدا کردم: 229*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتو اخترکِ شهریار کوچولو همیشه یک مشت گلهای خیلی ساده در میآمده. گلهایی با یک ردیف گلبرگ که جای چندانی نمیگرفته، دست و پاگیرِ کسی نمیشده. صبحی سر و کلهشان میان علفها پیدا میشده شب از میان میرفتهاند. اما این یکی یک روز از دانهای جوانه زده بود که خدا میدانست از کجا آمده رود و شهریار کوچولو با جان و دل از این شاخکِ نازکی که به هیچ کدام از شاخکهای دیگر نمیرفت مواظبت کردهبود. بعید بنود که این هم نوعِ تازهای از بائوباب باشد اما بته خیلی زود از رشد بازماند و دستبهکارِ آوردن گل شد. شهریار کوچولو که موقعِ نیش زدن آن غنچهی بزرگ حاضر و ناظر بود به دلش افتاد که باید چیز معجزهآسایی از آن بیرون بیاید. اما گل تو پناهِ خوابگاهِ سبزش سر فرصت دست اندکار خودآرایی بود تا هرچه زیباتر جلوهکند. رنگهایش را با وسواس تمام انتخاب میکرد سر صبر لباس میپوشید و گلبرگها را یکی یکی به خودش میبست. دلش نمیخواست مثل شقایقها با جامهی مچاله و پر چروک بیرون بیاید. 230*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 231*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو و گلِ سرخنمیخواست جز در اوج درخشندگی زیبائیش رو نشان بدهد!... 232*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 233*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهوه، بله عشوهگری تمام عیار بود! آرایشِ پر راز و رمزش روزها و روزها طول کشید تا آن که سرانجام یک روز صبح درست با بر آمدن آفتاب نقاب از چهره برداشت و با این که با آن همه دقت و ظرافت روی آرایش و پیرایش خودش کار کرده بود خمیازهکشان گفت: 234*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اوه، تازه همین حالا از خواب پا شدهام... عذر میخواهم که موهام این جور آشفتهاست... 235*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 236*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو نتوانست جلو خودش را بگیرد و از ستایش او خودداری کند: 237*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-وای چهقدر زیبائید! 238*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل به نرمی گفت: 239*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چرا که نه؟ من و آفتاب تو یک لحظه به دنیا آمدیم... 240*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو شستش خبردار شد که طرف آنقدرها هم اهل شکستهنفسی نیست اما راستی که چهقدر هیجان انگیز بود! 241*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-به نظرم وقت خوردن ناشتایی است. بی زحمت برایم فکری بکنید. 242*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو شهریار کوچولوی مشوش و در هم یک آبپاش آب خنک آورده به گل دادهبود.شهریار کوچولو در حالِ تماشای گلِ سرخ 243*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا این حساب، هنوزهیچی نشده با آن خودپسندیش که بفهمینفهمی از ضعفش آب میخورد دل او را شکسته بود. مثلا یک روز که داشت راجع به چهارتا خارش حرف میزد یکهو در آمده بود که:ببر و گلِ سرخ 244*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نکند ببرها با آن چنگالهای تیزشان بیایند سراغم! 245*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو ازش ایراد گرفتهبود که: 246*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو اخترک من ببر به هم نمیرسد. تازه ببرها که علفخوار نیستند. 247*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل به گلایه جواب داده بود: 248*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-من که علف نیستم. 249*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو شهریار کوچولو گفته بود: 250*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-عذر میخواهم... 251*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-من از ببرها هیچ ترسی ندارم اما از جریان هوا وحشت میکنم. تو دستگاهتان تجیر به هم نمیرسد؟شهریار کوچولو در حالِ پوشاندنِ گلِ سرخ 252*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو تو دلش گفت: «وحشت از جریان هوا... این که واسه یک گیاه تعریفی ندارد... چه مرموز است این گل!» 253*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-شب مرا بگذارید زیر یک سرپوش. این جا هواش خیلی سرد است. چه جای بدی افتادم! جایی که پیش از این بودم...شهریار کوچولو در حالِ گذاشتنِ سرپوش روی گلِ سرخ 254*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما حرفش را خورده بود. آخر، آمدنا هنوز به شکل دانه بود. امکان نداشت توانستهباشد دنیاهای دیگری را بشناسد. شرمسار از این که گذاشته بود سر به هم بافتن دروغی به این آشکاری مچش گیربیفتد دو سه بار سرفه کرده بود تا اهمالِ شهریار کوچولو را بهاش یادآور شود: 255*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تجیر کو پس؟ 256*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-داشتم میرفتم اما شما داشتید صحبت میکردید! 257*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو با وجود این زورکی بنا کردهبود به سرفه کردن تا او احساس پشیمانی کند. 258*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 259*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه این ترتیب شهریار کوچولو با همهی حسن نیّتی که از عشقش آب میخورد همان اول کار به او بد گمان شدهبود. حرفهای بی سر و تهش را جدی گرفتهبود و سخت احساس شوربختی میکرد. 260*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 261*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک روز دردِدل کنان به من گفت: -حقش بود به حرفهاش گوش نمیدادم. هیچ وقت نباید به حرف گلها گوش داد. گل را فقط باید بوئید و تماشا کرد. گلِ من تمامِ اخترکم را معطر میکرد گیرم من بلد نبودم چهجوری از آن لذت ببرم. قضیهی چنگالهای ببر که آن جور دَمَغم کردهبود میبایست دلم را نرم کرده باشد...» 262*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 263*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک روز دیگر هم به من گفت: «آن روزها نتوانستم چیزی بفهمم. من بایست روی کرد و کارِ او در بارهاش قضاوت میکردم نه روی گفتارش... عطرآگینم میکرد. دلم را روشن میکرد. نمیبایست ازش بگریزم. میبایست به مهر و محبتی که پشتِ آن کلکهای معصومانهاش پنهان بود پی میبردم. گلها پُرَند از این جور تضادها. اما خب دیگر، من خامتر از آن بودم که راهِ دوست داشتنش را بدانم!». 264*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 265*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۹ 266*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگمان کنم شهریار کوچولو برای فرارش از مهاجرت پرندههای وحشی استفاده کرد. 267*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 268*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگمان کنم شهریار کوچولو برای فرارش از مهاجرت پرندههای وحشی استفاده کرد. 269*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerصبح روز حرکت، اخترکش را آن جور که باید مرتب کرد، آتشفشانهای فعالش را با دقت پاک و دودهگیری کرد: شهریار کوچولو در حالِ پاک کردنِ آتشفشان.دو تا آتشفشان فعال داشت که برای گرم کردن ناشتایی خیلی خوب بود. یک آتشفشان خاموش هم داشت. منتها به قول خودش «آدم کف دستش را که بو نکرده!» این بود که آتشفشان خاموش را هم پاک کرد. آتشفشان که پاک باشد مرتب و یک هوا میسوزد و یکهو گُر نمیزند. آتشفشان هم عینهو بخاری یکهو اَلُو میزند. البته ما رو سیارهمان زمین کوچکتر از آن هستیم که آتشفشانهامان را پاک و دودهگیری کنیم و برای همین است که گاهی آن جور اسباب زحمتمان میشوند. 270*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 271*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو با دلِگرفته آخرین نهالهای بائوباب را هم ریشهکن کرد. فکر میکرد دیگر هیچ وقت نباید برگردد. اما آن روز صبح گرچه از این کارهای معمولیِ هر روزه کُلّی لذت برد موقعی که آخرین آب را پای گل داد و خواست بگذاردش زیرِ سرپوش چیزی نماندهبود که اشکش سرازیر شود. 272*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه گل گفت: -خدا نگهدار! 273*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما او جوابش را نداد. 274*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدوباره گفت: -خدا نگهدار! 275*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل سرفهکرد، گیرم این سرفه اثر چائیدن نبود. بالاخره به زبان آمد و گفت: 276*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-من سبک مغز بودم. ازت عذر میخواهم. سعی کن خوشبخت باشی. 277*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز این که به سرکوفت و سرزنشهای همیشگی برنخورد حیرت کرد و سرپوش به دست هاجوواج ماند. از این محبتِ آرام سر در نمیآورد. 278*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل بهاش گفت: -خب دیگر، دوستت دارم. اگر تو روحت هم از این موضوع خبردار نشد تقصیر من است. باشد، زیاد مهم نیست. اما تو هم مثل من بیعقل بودی... سعی کن خوشبخت بشوی... این سرپوش را هم بگذار کنار، دیگر به دردم نمیخورد. 279*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر، باد... 280*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آن قدرهاهم سَرمائو نیستم... هوای خنک شب برای سلامتیم خوب است. خدانکرده گُلم آخر. 281*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر حیوانات... 282*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اگر خواستهباشم با شبپرهها آشنا بشوم جز این که دو سه تا کرمِ حشره را تحمل کنم چارهای ندارم. شبپره باید خیلی قشنگ باشد. جز آن کی به دیدنم میآید؟ تو که میروی به آن دور دورها. از بابتِ درندهها هم هیچ کَکَم نمیگزد: «من هم برای خودم چنگ و پنجهای دارم». 283*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو با سادگی تمام چهارتا خارش را نشان داد. بعد گفت: 284*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دستدست نکن دیگر! این کارت خلق آدم را تنگ میکند. حالا که تصمیم گرفتهای بروی برو! 285*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 286*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو این را گفت، چون که نمیخواست شهریار کوچولو گریهاش را ببیند. گلی بود تا این حد خودپسند... 287*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 288*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۰ 289*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخودش را در منطقهی اخترکهای ۳۲۵، ۳۲۶، ۳۲۷، ۳۲۸، ۳۲۹ و ۳۳۰ دید. این بود که هم برای سرگرمی و هم برای چیزیادگرفتن بنا کرد یکییکیشان را سیاحت کردن. 290*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 291*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترکِ اول مسکن پادشاهی بود که با شنلی از مخمل ارغوانی قاقم بر اورنگی بسیار ساده و در عین حال پرشکوه نشسته بود و همین که چشمش به شهریار کوچولو افتاد داد زد: 292*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، این هم رعیت! 293*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو از خودش پرسید: -او که تا حالا هیچ وقت مرا ندیده چه جوری میتواند بشناسدم؟ 294*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدیگر اینش را نخواندهبود که دنیابرای پادشاهان به نحو عجیبی ساده شده و تمام مردم فقط یک مشت رعیت به حساب میآیند. 295*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 296*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه در سیارهاش 297*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه که میدید بالاخره شاهِ کسی شده و از این بابت کبکش خروس میخواند گفت: -بیا جلو بهتر ببینیمت. شهریار کوچولو با چشم پیِ جایی گشت که بنشیند اما شنلِ قاقمِ حضرتِ پادشاهی تمام اخترک را دربرگرفتهبود. ناچار همان طور سر پا ماند و چون سخت خسته بود به دهندره افتاد. 298*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشاه بهاش گفت: -خمیازه کشیدن در حضرتِ سلطان از نزاکت به دور است. این کار را برایت قدغن میکنم. شهریار کوچولو که سخت خجل شدهبود در آمد که: 299*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نمیتوانم جلوِ خودم را بگیرم. راه درازی طیکردهام و هیچ هم نخوابیدهام... 300*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه گفت: -خب خب، پس بِت امر میکنم خمیازه بکشی. سالهاست خمیازهکشیدن کسی را ندیدهام برایم تازگی دارد. یاالله باز هم خمیازه بکش. این یک امر است. 301*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -آخر این جوری من دست و پایم را گم میکنم... دیگر نمیتوانم. 302*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشاه گفت: -هوم! هوم! خب، پس من بهات امر میکنم که گاهی خمیازه بکشی گاهی نه. 303*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتند و نامفهوم حرف میزد و انگار خلقش حسابی تنگ بود. 304*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 305*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه فقط دربند این بود که مطیع فرمانش باشند. در مورد نافرمانیها هم هیچ نرمشی از خودش نشان نمیداد. یک پادشاهِ تمام عیار بود گیرم چون زیادی خوب بود اوامری که صادر میکرد اوامری بود منطقی. مثلا خیلی راحت در آمد که: «اگر من به یکی از سردارانم امر کنم تبدیل به یکی از این مرغهای دریایی بشود و یارو اطاعت نکند تقسیر او نیست که، تقصیر خودم است». 306*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در نهایت ادب پرسید: -اجازه میفرمایید بنشینم؟ 307*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه که در نهایتِ شکوه و جلال چینی از شنل قاقمش را جمع میکرد گفت: -بهات امر میکنیم بنشینی. 308*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 309*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمنتها شهریار کوچولو ماندهبود حیران: آخر آن اخترک کوچکتر از آن بود که تصورش را بشود کرد. واقعا این پادشاه به چی سلطنت میکرد؟ گفت: -قربان عفو میفرمایید که ازتان سوال میکنم... 310*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه با عجله گفت: -بهات امر میکنیم از ما سوال کنی. 311*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-شما قربان به چی سلطنت میفرمایید؟ 312*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه خیلی ساده گفت: -به همه چی. 313*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-به همهچی؟ 314*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه با حرکتی قاطع به اخترک خودش و اخترکهای دیگر و باقی ستارهها اشاره کرد. 315*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -یعنی به همهی این ها؟ 316*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشاه جواب داد: -به همهی این ها. 317*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآخر او فقط یک پادشاه معمولی نبود که، یک پادشاهِ جهانی بود. 318*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آن وقت ستارهها هم سربهفرمانتانند؟ 319*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه گفت: -البته که هستند. همهشان بیدرنگ هر فرمانی را اطاعت میکنند. ما نافرمانی را مطلقا تحمل نمیکنیم. 320*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 321*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک چنین قدرتی شهریار کوچولو را به شدت متعجب کرد. اگر خودش چنین قدرتی میداشت بی این که حتا صندلیش را یک ذره تکان بدهد روزی چهل و چهار بار که هیچ روزی هفتاد بار و حتا صدبار و دویستبار غروب آفتاب را تماشا میکرد! و چون بفهمی نفهمی از یادآوریِ اخترکش که به امان خدا ولکردهبود غصهاش شد جراتی به خودش داد که از پادشاه درخواست محبتی بکند: 322*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دلم میخواست یک غروب آفتاب تماشا کنم... در حقم التفات بفرمایید امر کنید خورشید غروب کند. 323*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اگر ما به یک سردار امر کنیم مثل شبپره از این گل به آن گل بپرد یا قصهی سوزناکی بنویسد یا به شکل مرغ دریایی در آید و او امریه را اجرا نکند کدام یکیمان مقصریم، ما یا او؟ 324*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو نه گذاشت، نه برداشت، گفت: -شما. 325*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه گفت: -حرف ندارد. باید از هر کسی چیزی را توقع داشت که ازش ساخته باشد. قدرت باید پیش از هر چیز به عقل متکی باشد. اگر تو به ملتت فرمان بدهی که بروند خودشان را بیندازند تو دریا انقلاب میکنند. حق داریم توقع اطاعت داشته باشیم چون اوامرمان عاقلانه است. 326*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که هیچ وقت چیزی را که پرسیده بود فراموش نمیکرد گفت: -غروب آفتاب من چی؟ 327*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو هم به غروب آفتابت میرسی. امریهاش را صادر میکنیم. منتها با شَمِّ حکمرانیمان منتظریم زمینهاش فراهم بشود. 328*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -کِی فراهم میشود؟ 329*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه بعد از آن که تقویم کَت و کلفتی را نگاه کرد جواب داد: 330*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-هوم! هوم! حدودِ... حدودِ... غروب. حدودِ ساعت هفت و چهل دقیقه... و آن وقت تو با چشمهای خودت میبینی که چهطور فرمان ما اجرا میشود! 331*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 332*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو خمیازه کشید. از این که تماشای آفتاب غروب از کیسهاش رفتهبود تاسف میخورد. از آن گذشته دلش هم کمی گرفتهبود. این بود که به پادشاه گفت: 333*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-من دیگر اینجا کاری ندارم. میخواهم بروم. 334*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشاه که دلش برای داشتن یک رعیت غنج میزد گفت: 335*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نرو! نرو! وزیرت میکنیم. 336*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-وزیرِ چی؟ 337*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-وزیرِ دادگستری! 338*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر این جا کسی نیست که محاکمه بشود. 339*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه گفت: -معلوم نیست. ما که هنوز گشتی دور قلمرومان نزدهایم. خیلی پیر شدهایم، برای کالسکه جا نداریم. پیادهروی هم خستهمان میکند. 340*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که خم شدهبود تا نگاهی هم به آن طرف اخترک بیندازد گفت: -بَه! من نگاه کردهام، آن طرف هم دیارالبشری نیست. 341*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه بهاش جواب داد: -خب، پس خودت را محاکمه کن. این کار مشکلتر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمهکردن دیگران خیلی مشکل تر است. اگر توانستی در مورد خودت قضاوت درستی بکنی معلوم میشود یک فرزانهی تمام عیاری. 342*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -من هر جا باشم میتوانم خودم را محاکمه کنم، چه احتیاجی است این جا بمانم؟ پادشاه گفت: -هوم! هوم! فکر میکنیم یک جایی تو اخترک ما یک موش پیر هست. صدایش را شب ها میشنویم. میتوانی او را به محاکمه بکشی و گاهگاهی هم به اعدام محکومش کنی. در این صورت زندگی او به عدالت تو بستگی پیدا میکند. گیرم تو هر دفعه عفوش میکنی تا همیشه زیر چاق داشته باشیش. آخر یکی بیشتر نیست که. 343*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو جواب داد: -من از حکم اعدام خوشم نمیآید. فکر میکنم دیگر باید بروم. 344*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپادشاه گفت: -نه! 345*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 346*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما شهریار کوچولو که آمادهی حرکت شده بود و ضمنا هم هیچ دلش نمیخواست اسباب ناراحتی سلطان پیر بشود گفت: 347*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اگر اعلیحضرت مایلند اوامرشان دقیقا اجرا بشود میتوانند فرمان خردمندانهای در مورد بنده صادر بفرمایند. مثلا میتوانند به بنده امر کنند ظرف یک دقیقه راه بیفتم. تصور میکنم زمینهاش هم آماده باشد... 348*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچون پادشاه جوابی نداد شهریار کوچولو اول دو دل ماند اما بعد آهی کشید و به راه افتاد. 349*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآنوقت پادشاه با شتاب فریاد زد: -سفیر خودمان فرمودیمت! 350*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحالت بسیار شکوهمندی داشت. 351*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 352*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو همان طور که میرفت تو دلش میگفت: -این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند! 353*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 354*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۱ 355*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترک دوم مسکن آدم خود پسندی بود. 356*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخود پسند چشمش که به شهریار کوچولو افتاد از همان دور داد زد: -بهبه! این هم یک ستایشگر که دارد میآید مرا ببیند! 357*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 358*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخودپسند در سیارهاش 359*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآخر برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایشگرند. 360*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -سلام! چه کلاه عجیب غریبی سرتان گذاشتهاید! 361*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخود پسند جواب داد: -مال اظهار تشکر است. منظورم موقعی است که هلهلهی ستایشگرهایم بلند میشود. گیرم متاسفانه تنابندهای گذارش به این طرفها نمیافتد. 362*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که چیزی حالیش نشده بود گفت: 363*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چی؟ 364*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخودپسند گفت: -دستهایت را بزن به هم دیگر. 365*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو دست زد و خودپسند کلاهش را برداشت و متواضعانه از او تشکر کرد. 366*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو با خودش گفت: «دیدنِ این تفریحش خیلی بیشتر از دیدنِ پادشاهاست». و دوباره بنا کرد دستزدن و خودپسند با برداشتن کلاه بنا کرد تشکر کردن. 367*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 368*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپس از پنج دقیقهای شهریار کوچولو که از این بازی یکنواخت خسته شده بود پرسید: -چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفتد؟ 369*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما خودپسند حرفش را نشنید. آخر آنها جز ستایش خودشان چیزی را نمیشنوند. 370*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز شهریار کوچولو پرسید: -تو راستی راستی به من با چشم ستایش و تحسین نگاه میکنی؟ 371*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ستایش و تحسین یعنی چه؟ 372*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یعنی قبول این که من خوشقیافهترین و خوشپوشترین و ثروتمندترین و باهوشترین مرد این اخترکم. 373*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلاهت. 374*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن. 375*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو نیمچه شانهای بالا انداخت و گفت: -خب، ستایشت کردم. اما آخر واقعا چیِ این برایت جالب است؟ 376*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 377*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو به راه افتاد و همان طور که میرفت تو دلش میگفت: -این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند! 378*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 379*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۲ 380*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتو اخترک بعدی میخوارهای مینشست. دیدار کوتاه بود اما شهریار کوچولو را به غم بزرگی فرو برد. 381*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 382*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیخواره در سیارهاش 383*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 384*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه میخواره که صُمبُکم پشت یک مشت بطری خالی و یک مشت بطری پر نشسته بود گفت: -چه کار داری میکنی؟ 385*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیخواره با لحن غمزدهای جواب داد: -مِی میزنم. 386*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -مِی میزنی که چی؟ 387*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیخواره جواب داد: -که فراموش کنم. 388*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که حالا دیگر دلش برای او میسوخت پرسید: -چی را فراموش کنی؟ 389*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیخواره همان طور که سرش را میانداخت پایین گفت: -سر شکستگیم را. 390*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که دلش میخواست دردی از او دوا کند پرسید: -سرشکستگی از چی؟ 391*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیخواره جواب داد: -سرشکستگیِ میخواره بودنم را. 392*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین را گفت و قال را کند و به کلی خاموش شد. و شهریار کوچولو مات و مبهوت راهش را گرفت و رفت و همان جور که میرفت تو دلش میگفت: -این آدم بزرگها راستیراستی چهقدر عجیبند! 393*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 394*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۳ 395*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترک چهارم اخترک مرد تجارتپیشه بود. این بابا چنان مشغول و گرفتار بود که با ورود شهریار کوچولو حتا سرش را هم بلند نکرد. 396*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 397*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمردِ تجارتپیشه در سیارهاش 398*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -سلام. آتشسیگارتان خاموش شده. 399*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-سه و دو میکند پنج. پنج و هفت دوازده و سه پانزده. سلام. پانزده و هفت بیست و دو. بیست و دو و شش بیست و هشت. وقت ندارم روشنش کنم. بیست و شش و پنج سی و یک. اوف! پس جمعش میکند پانصدویک میلیون و ششصد و بیست و دو هزار هفتصد و سی و یک. 400*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پانصد میلیون چی؟ 401*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ها؟ هنوز این جایی تو؟ پانصد و یک میلیون چیز. چه میدانم، آن قدر کار سرم ریخته که!... من یک مرد جدی هستم و با حرفهای هشتمننهشاهی سر و کار ندارم!... دو و پنج هفت... 402*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که وقتی چیزی میپرسید دیگر تا جوابش را نمیگرفت دست بردار نبود دوباره پرسید: 403*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پانصد و یک میلیون چی؟ 404*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتاجر پیشه سرش را بلند کرد: 405*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو این پنجاه و چهار سالی که ساکن این اخترکم همهاش سه بار گرفتار مودماغ شدهام. اولیش بیست و دو سال پیش یک سوسک بود که خدا میداند از کدام جهنم پیدایش شد. صدای وحشتناکی از خودش در میآورد که باعث شد تو یک جمع چهار جا اشتباه کنم. دفعهی دوم یازده سال پیش بود که استخوان درد بیچارهام کرد. من ورزش نمیکنم. وقت یللیتللی هم ندارم. آدمی هستم جدی... این هم بار سومش!... کجا بودم؟ پانصد و یک میلیون و... 406*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این همه میلیون چی؟ 407*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتاجرپیشه فهمید که نباید امید خلاصی داشته باشد. گفت: -میلیونها از این چیزهای کوچولویی که پارهای وقتها تو هوا دیده میشود. 408*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مگس؟ 409*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه بابا. این چیزهای کوچولوی براق. 410*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-زنبور عسل؟ 411*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه بابا! همین چیزهای کوچولوی طلایی که وِلِنگارها را به عالم هپروت میبرد. گیرم من شخصا آدمی هستم جدی که وقتم را صرف خیالبافی نمیکنم. 412*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آها، ستاره؟ 413*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خودش است: ستاره. 414*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب پانصد میلیون ستاره به چه دردت میخورد؟ 415*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پانصد و یک میلیون و ششصد و بیست و دو هزار و هفتصد و سی و یکی. من جدیّم و دقیق. 416*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، به چه دردت میخورند؟ 417*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-به چه دردم میخورند؟ 418*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ها. 419*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-هیچی تصاحبشان میکنم. 420*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ستارهها را؟ 421*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره خب. 422*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر من به یک پادشاهی برخوردم که... 423*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پادشاهها تصاحب نمیکنند بلکه بهاش «سلطنت» میکنند. این دو تا با هم خیلی فرق دارد. 424*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، حالا تو آنها را تصاحب میکنی که چی بشود؟ 425*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-که دارا بشوم. 426*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب دارا شدن به چه کارت میخورد؟ 427*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-به این کار که، اگر کسی ستارهای پیدا کرد من ازش بخرم. 428*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو با خودش گفت: «این بابا هم منطقش یک خرده به منطق آن دائمالخمره میبَرَد.» با وجود این باز ازش پرسید: 429*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چه جوری میشود یک ستاره را صاحب شد؟ 430*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتاجرپیشه بی درنگ با اَخم و تَخم پرسید: -این ستارهها مال کیاند؟ 431*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چه میدانم؟ مال هیچ کس. 432*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس مال منند، چون من اول به این فکر افتادم. 433*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-همین کافی است؟ 434*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-البته که کافی است. اگر تو یک جواهر پیدا کنی که مال هیچ کس نباشد میشود مال تو. اگر جزیرهای کشف کنی که مال هیچ کس نباشد میشود مال تو. اگر فکری به کلهات بزند که تا آن موقع به سر کسی نزده به اسم خودت ثبتش میکنی و میشود مال تو. من هم ستارهها را برای این صاحب شدهام که پیش از من هیچ کس به فکر نیفتاده بود آنها را مالک بشود. 435*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -این ها همهاش درست. منتها چه کارشان میکنی؟ 436*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتاجر پیشه گفت: -ادارهشان میکنم، همین جور میشمارمشان و میشمارمشان. البته کار مشکلی است ولی خب دیگر، من آدمی هستم بسیار جدی. 437*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که هنوز این حرف تو کَتَش نرفتهبود گفت: 438*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اگر من یک شال گردن ابریشمی داشته باشم میتوانم بپیچم دور گردنم با خودم ببرمش. اگر یک گل داشته باشم میتوانم بچینم با خودم ببرمش. اما تو که نمیتوانی ستارهها را بچینی! 439*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه. اما میتوانم بگذارمشان تو بانک. 440*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اینی که گفتی یعنی چه؟ 441*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یعنی این که تعداد ستارههایم را رو یک تکه کاغذ مینویسم میگذارم تو کشو درش را قفل میکنم. 442*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-همهاش همین؟ 443*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره همین کافی است. 444*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 445*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو فکر کرد «جالب است. یک خرده هم شاعرانه است. اما کاری نیست که آن قدرها جدیش بشود گرفت». آخر تعبیر او از چیزهای جدی با تعبیر آدمهای بزرگ فرق میکرد. 446*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز گفت: -من یک گل دارم که هر روز آبش میدهم. سه تا هم آتشفشان دارم که هفتهای یک بار پاک و دودهگیریشان میکنم. آخر آتشفشان خاموشه را هم پاک میکنم. آدم کفِ دستش را که بو نکرده! رو این حساب، هم برای آتشفشانها و هم برای گل این که من صاحبشان باشم فایده دارد. تو چه فایدهای به حال ستارهها داری؟ 447*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 448*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتاجرپیشه دهن باز کرد که جوابی بدهد اما چیزی پیدا نکرد. و شهریار کوچولو راهش را گرفت و رفت و همان جور که میرفت تو دلش میگفت: -این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند! 449*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 450*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۴ 451*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترکِ پنجم چیز غریبی بود. از همهی اخترکهای دیگر کوچکتر بود، یعنی فقط به اندازهی یک فانوس پایهدار و یک فانوسبان جا داشت. 452*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 453*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان در حالِ روشن کردنِ فانوس در سیارهاش 454*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو از این راز سر در نیاورد که یک جا میان آسمان خدا تو اخترکی که نه خانهای روش هست نه آدمی، حکمت وجودی یک فانوس و یک فانوسبان چه میتواند باشد. با وجود این تو دلش گفت: 455*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خیلی احتمال دارد که این بابا عقلش پارهسنگ ببرد. اما به هر حال از پادشاه و خودپسند و تاجرپیشه و مسته کم عقلتر نیست. دست کم کاری که میکند یک معنایی دارد. فانوسش را که روشن میکند عینهو مثل این است که یک ستارهی دیگر یا یک گل به دنیا میآورد و خاموشش که میکند پنداری گل یا ستارهای را میخواباند. سرگرمی زیبایی است و چیزی که زیبا باشد بی گفتوگو مفید هم هست. 456*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 457*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerوقتی رو اخترک پایین آمد با ادب فراوان به فانوسبان سلام کرد: 458*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-سلام. واسه چی فانوس را خاموش کردی؟ 459*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دستور است. صبح به خیر! 460*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دستور چیه؟ 461*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این است که فانوسم را خاموش کنم. شب خوش! 462*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو دوباره فانوس را روشن کرد. 463*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس چرا روشنش کردی باز؟ 464*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان جواب داد: -خب دستور است دیگر. 465*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -اصلا سر در نمیارم. 466*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -چیز سر در آوردنییی توش نیست که. دستور دستور است. روز بخیر! 467*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو باز فانوس را خاموش کرد. 468*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبعد با دستمال شطرنجی قرمزی عرق پیشانیش را خشکاند و گفت: 469*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کار جانفرسایی دارم. پیشتر ها معقول بود: صبح خاموشش میکردم و شب که میشد روشنش میکردم. باقی روز را فرصت داشتم که استراحت کنم و باقی شب را هم میتوانستم بگیرم بخوابم... 470*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-بعدش دستور عوض شد؟ 471*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -دستور عوض نشد و بدبختی من هم از همین جاست: سیاره سال به سال گردشش تندتر و تندتر شده اما دستور همان جور به قوت خودش باقی مانده است. 472*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب؟ 473*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-حالا که سیاره دقیقهای یک بار دور خودش میگردد دیگر من یک ثانیه هم فرصت استراحت ندارم: دقیقهای یک بار فانوس را روشن میکنم یک بار خاموش. 474*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چه عجیب است! تو اخترک تو شبانه روز همهاش یک دقیقه طول میکشد! 475*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -هیچ هم عجیب نیست. الان یک ماه تمام است که ما داریم با هم اختلاط میکنیم. 476*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک ماه؟ 477*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره. سی دقیقه. سی روز! شب خوش! 478*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو دوباره فانوس را روشن کرد. 479*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 480*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو به فانوسبان نگاه کرد و حس کرد این مرد را که تا این حد به دستور وفادار است دوست میدارد. یادِ آفتابغروبهایی افتاد که آن وقتها خودش با جابهجا کردن صندلیش دنبال میکرد. برای این که دستی زیر بال دوستش کرده باشد گفت: 481*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-میدانی؟ یک راهی بلدم که میتوانی هر وقت دلت بخواهد استراحت کنی. 482*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -آرزوش را دارم. 483*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآخر آدم میتواند هم به دستور وفادار بماند هم تنبلی کند. 484*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو دنبال حرفش را گرفت و گفت: 485*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو، اخترکت آنقدر کوچولوست که با سه تا شلنگ برداشتن میتوانی یک بار دور بزنیش. اگر آن اندازه که لازم است یواش راه بروی میتوانی کاری کنی که مدام تو آفتاب بمانی. پس هر وقت خواستی استراحت کنی شروع میکنی به راهرفتن... به این ترتیب روز هرقدر که بخواهی برایت کِش میآید. 486*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -این کار گرهی از بدبختی من وا نمیکند. تنها چیزی که تو زندگی آرزویش را دارم یک چرت خواب است. 487*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -این یکی را دیگر باید بگذاری در کوزه. 488*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerفانوسبان گفت: -آره. باید بگذارمش در کوزه... صبح بخیر! 489*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو فانوس را خاموش کرد. 490*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 491*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو میان راه با خودش گفت: گرچه آنهای دیگر، یعنی خودپسنده و تاجره اگر این را میدیدند دستش میانداختند و تحقیرش میکردند، هر چه نباشد کار این یکی به نظر من کمتر از کار آنها بیمعنی و مضحک است. شاید به خاطر این که دست کم این یکی به چیزی جز خودش مشغول است. 492*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 493*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز حسرت آهی کشید و همان طور با خودش گفت: 494*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این تنها کسی بود که من میتوانستم باش دوست بشوم. گیرم اخترکش راستی راستی خیلی کوچولو است و دو نفر روش جا نمیگیرند. 495*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 496*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچیزی که جرات اعترافش را نداشت حسرت او بود به این اخترک کوچولویی که، بخصوص، به هزار و چهارصد و چهل بار غروب آفتاب در هر بیست و چهار ساعت برکت پیدا کرده بود. 497*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 498*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۵ 499*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاخترک ششم اخترکی بود ده بار فراختر، و آقاپیرهای توش بود که کتابهای کَتوکلفت مینوشت. 500*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 501*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان در سیارهاش 502*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهمین که چشمش به شهریار کوچولو افتاد با خودش گفت: 503*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، این هم یک کاشف! 504*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو لب میز نشست و نفس نفس زد. نه این که راه زیادی طی کرده بود؟ 505*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآقا پیره بهاش گفت: -از کجا میآیی؟ 506*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -این کتاب به این کلفتی چی است؟ شما اینجا چهکار میکنید؟ 507*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآقا پیره گفت: -من جغرافیدانم. 508*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-جغرافیدان چه باشد؟ 509*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-جغرافیدان به دانشمندی میگویند که جای دریاها و رودخانهها و شهرها و کوهها و بیابانها را میداند. 510*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -محشر است. یک کار درست و حسابی است. 511*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو به اخترک جغرافیدان، این سو و آنسو نگاهی انداخت. تا آن وقت اخترکی به این عظمت ندیدهبود. 512*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-اخترکتان خیلی قشنگ است. اقیانوس هم دارد؟ 513*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: -از کجا بدانم؟ 514*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -عجب! (بد جوری جا خورده بود) کوه چهطور؟ 515*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: -از کجا بدانم؟ 516*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-شهر، رودخانه، بیابان؟ 517*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: از اینها هم خبری ندارم. 518*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخر شما جغرافیدانید؟ 519*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: -درست است ولی کاشف که نیستم. من حتا یک نفر کاشف هم ندارم. کار جغرافیدان نیست که دورهبیفتد برود شهرها و رودخانهها و کوهها و دریاها و اقیانوسها و بیابانها را بشمرد. مقام جغرافیدان برتر از آن است که دوره بیفتد و ولبگردد. اصلا از اتاق کارش پا بیرون نمیگذارد بلکه کاشفها را آن تو میپذیرد ازشان سوالات میکند و از خاطراتشان یادداشت بر میدارد و اگر خاطرات یکی از آنها به نظرش جالب آمد دستور میدهد روی خُلقیات آن کاشف تحقیقاتی صورت بگیرد. 520*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-برای چه؟ 521*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-برای این که اگر کاشفی گندهگو باشد کار کتابهای جغرافیا را به فاجعه میکشاند. هکذا کاشفی که اهل پیاله باشد. 522*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آن دیگر چرا؟ 523*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerb-چون آدمهای دائمالخمر همه چیز را دوتا میبینند. آن وقت جغرافیدان برمیدارد جایی که یک کوه 524*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبیشتر نیست مینویسد دو کوه. 525*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -پس من یک بابایی را میشناسم که کاشف هجوی از آب در میآید. 526*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-بعید نیست. بنابراین، بعد از آن که کاملا ثابت شد پالان کاشف کج نیست تحقیقاتی هم روی کشفی که کرده انجام میگیرد. 527*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یعنی میروند میبینند؟ 528*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه، این کار گرفتاریش زیاد است. از خود کاشف میخواهند دلیل بیاورد. مثلا اگر پای کشف یک کوه بزرگ در میان بود ازش میخواهند سنگهای گندهای از آن کوه رو کند. 529*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان ناگهان به هیجان در آمد و گفت: -راستی تو داری از راه دوری میآیی! تو کاشفی! باید چند و چون اخترکت را برای من بگویی. 530*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو با این حرف دفتر و دستکش را باز کرد و مدادش را تراشید. معمولا خاطرات کاشفها را اول بامداد یادداشت میکنند و دست نگه میدارند تا دلیل اقامه کند، آن وقت با جوهر مینویسند. 531*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -خب؟ 532*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -اخترک من چیز چندان جالبی ندارد. آخر خیلی کوچک است. سه تا آتشفشان دارم که دوتاش فعال است یکیش خاموش. اما، خب دیگر، آدم کف دستش را که بو نکرده. 533*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان هم گفت: -آدم چه میداند چه پیش میآید. 534*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یک گل هم دارم. 535*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه، نه، ما دیگر گل ها را یادداشت نمیکنیم. 536*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چرا؟ گل که زیباتر است. 537*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-برای این که گلها فانیاند. 538*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-فانی یعنی چی؟ 539*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: -کتابهای جغرافیا از کتابهای دیگر گرانبهاترست و هیچ وقت هم از اعتبار نمیافتد. بسیار به ندرت ممکن است یک کوه جا عوض کند. بسیار به ندرت ممکن است آب یک اقیانوس خالی شود. ما فقط چیزهای پایدار را مینویسیم. 540*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو تو حرف او دوید و گفت: -اما آتشفشانهای خاموش میتوانند از نو بیدار بشوند. فانی را نگفتید یعنی چه؟ 541*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان گفت: -آتشفشان چه روشن باشد چه خاموش برای ما فرقی نمیکند. آنچه به حساب میآید خود کوه است که تغییر پیدا نمیکند. 542*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که تو تمام عمرش وقتی چیزی از کسی میپرسید دیگر دست بردار نبود دوباره سوال کرد: -فانی یعنی چه؟ 543*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یعنی چیزی که در آینده تهدید به نابودی شود. 544*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-گل من هم در آینده نابود میشود؟ 545*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-البته که میشود. 546*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در دل گفت: «گل من فانی است و جلو دنیا برای دفاع از خودش جز چهارتا خار هیچی ندارد، و آن وقت مرا بگو که او را توی اخترکم تک و تنها رها کردهام!» 547*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین اولین باری بود که دچار پریشانی و اندوه میشد اما توانست به خودش مسلط بشود. پرسید: -شما به من دیدن کجا را توصیه میکنید؟ 548*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجغرافیدان بهاش جواب داد: -سیارهی زمین. شهرت خوبی دارد... 549*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 550*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو شهریار کوچولو هم چنان که به گلش فکر میکرد به راه افتاد. 551*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 552*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۶ 553*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerلاجرم، زمین، سیارهی هفتم شد. 554*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 555*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerزمین، فلان و بهمان سیاره نیست. رو پهنهی زمین یکصد و یازده پادشاه (البته بامحاسبهی پادشاهان سیاهپوست)، هفت هزار جغرافیدان، نهصد هزار تاجرپیشه، پانزده کرور میخواره و ششصد و بیست و دو کرور خودپسند و به عبارت دیگر حدود دو میلیارد آدم بزرگ زندگی میکند. برای آنکه از حجم زمین مقیاسی به دستتان بدهم بگذارید بهتان بگویم که پیش از اختراع برق مجبور بودند در مجموع شش قارهی زمین وسایل زندگیِ لشکری جانانه شامل یکصد و شصت و دو هزار و پانصد و یازده نفر فانوسبان را تامین کنند. 556*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 557*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروشن شدن فانوسها از دور خیلی باشکوه بود. حرکات این لشکر مثل حرکات یک بالهی تو اپرا مرتب و منظم بود. اول از همه نوبت فانوسبانهای زلاندنو و استرالیا بود. اینها که فانوسهاشان را روشن میکردند، میرفتند میگرفتند میخوابیدند آن وقت نوبت فانوسبانهای چین و سیبری میرسید که به رقص درآیند. بعد، اینها با تردستی تمام به پشت صحنه میخزیدند و جا را برای فانوسبانهای ترکیه و هفت پَرکَنِهی هند خالی می کردند. بعد نوبت به فانوسبانهای آمریکایجنوبی میشد. و آخر سر هم نوبت فانوسبانهای افریقا و اروپا میرسد و بعد نوبت فانوسبانهای آمریکای شمالی بود. و هیچ وقتِ خدا هم هیچکدام اینها در ترتیب ورودشان به صحنه دچار اشتباه نمیشدند. چه شکوهی داشت! میان این جمع عظیم فقط نگهبانِ تنها فانوسِ قطب شمال و همکارش نگهبانِ تنها فانوسِ قطب جنوب بودند که عمری به بطالت و بیهودگی میگذراندند: آخر آنها سالی به سالی همهاش دو بار کار میکردند. 558*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 559*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۷ 560*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآدمی که اهل اظهار لحیه باشد بفهمی نفهمی میافتد به چاخان کردن. من هم تو تعریف قضیهی فانوسبانها برای شما آنقدرهاروراست نبودم. میترسم به آنهایی که زمین ما را نمیسناسند تصور نادرستی داده باشم. انسانها رو پهنهی زمین جای خیلی کمی را اشغال میکنند. اگر همهی دو میلیارد نفری که رو کرهی زمین زندگی میکنند بلند بشوند و مثل موقعی که به تظاهرات میروند یک خورده جمع و جور بایستند راحت و بیدرپسر تو میدانی به مساحت بیست میل در بیست میل جا میگیرند. همهی جامعهی بشری را میشود یکجا روی کوچکترین جزیرهی اقیانوس آرام کُپه کرد. 561*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 562*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerالبته گفتوگو ندارد که آدم بزرگها حرفتان را باور نمیکنند. آخر تصور آنها این است که کلی جا اشغال کردهاند، نه اینکه مثل بائوبابها خودشان را خیلی مهم میبینند؟ بنابراین بهشان پیشنهاد میکنید که بنشینند حساب کنند. آنها هم که عاشق اعداد و ارقامند، پس این پیشنهاد حسابی کیفورشان میکند. اما شما را به خدا بیخودی وقت خودتان را سر این جریمهی مدرسه به هدر ندهید. این کار دو قاز هم نمیارزد. به من که اطمینان دارید. شهریار کوچولو پاش که به زمین رسید از این که دیارالبشری دیده نمیشد سخت هاج و واج ماند. 563*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 564*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو وسطِ کویر 565*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتازه داشت از این فکر که شاید سیاره را عوضی گرفته ترسش بر میداشت که چنبرهی مهتابی رنگی رو ماسهها جابهجا شد.شهریار کوچولو و مار 566*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو همینجوری سلام کرد. 567*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -سلام. 568*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -رو چه سیارهای پایین آمدهام؟ 569*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار جواب داد: -رو زمین تو قارهی آفریقا. 570*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-عجب! پس رو زمین انسان به هم نمیرسد؟ 571*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -اینجا کویر است. تو کویر کسی زندگی نمیکند. زمین بسیار وسیع است. 572*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو رو سنگی نشست و به آسمان نگاه کرد. گفت: -به خودم میگویم ستارهها واسه این روشنند که هرکسی بتواند یک روز مال خودش را پیدا کند!... اخترک مرا نگاه! درست بالا سرمان است... اما چهقدر دور است! 573*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -قشنگ است. اینجا آمدهای چه کار؟ 574*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -با یک گل بگومگویم شده. 575*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -عجب! 576*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو هر دوشان خاموش ماندند. 577*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدست آخر شهریار کوچولو درآمد که: -آدمها کجاند؟ آدم تو کویر یک خرده احساس تنهایی میکند. 578*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -پیش آدمها هم احساس تنهایی میکنی. 579*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو مدت درازی تو نخ او رفت و آخر سر بهاش گفت: -تو چه جانور بامزهای هستی! مثل یک انگشت، باریکی. 580*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -عوضش از انگشت هر پادشاهی مقتدرترم. 581*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو لبخندی زد و گفت: -نه چندان... پا هم که نداری. حتا راه هم نمیتونی بری... 582*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-من میتونم تو را به چنان جای دوری ببرم که با هیچ کشتییی هم نتونی بری. 583*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار این را گفت و دور قوزک پای شهریار کوچولو پیچید. عین یک خلخال طلا. و باز درآمد که: -هر کسی را لمس کنم به خاکی که ازش درآمده بر میگردانم اما تو پاکی و از یک سیّارهی دیگر آمدهای... 584*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو جوابی بش نداد. 585*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو رو این زمین خارایی آنقدر ضعیفی که به حالت رحمم میآید. روزیروزگاری اگر دلت خیلی هوای اخترکت را کرد بیا من کمکت کنم... من میتوانم... 586*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -آره تا تهش را خواندم. اما راستی تو چرا همهی حرفهایت را به صورت معما درمیآری؟ 587*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 588*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمار گفت: -حلّال همهی معماهام من. 589*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو هر دوشان خاموش شدند. 590*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 591*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۸ 592*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو کویر را از پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد: یک گل سه گلبرگه. یک گلِ ناچیز. 593*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 594*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک گُل وسطِ کویر 595*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 596*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -سلام. 597*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل گفت: -سلام. 598*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو با ادب پرسید: -آدمها کجاند؟ 599*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیدهبود. این بود که گفت: -آدمها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سالها پیش دیدمشان. منتها خدا میداند کجا میشود پیداشان کرد. باد اینور و آنور میبَرَدشان؛ نه این که ریشه ندارند؟ بیریشگی هم حسابی اسباب دردسرشان شده. 600*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -خداحافظ. 601*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگل گفت: -خداحافظ. 602*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 603*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۱۹ 604*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز کوه بلندی بالا رفت. 605*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 606*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو بر قلهی کوهِ بلند 607*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerتنها کوههایی که به عمرش دیده بود سه تا آتشفشانهای اخترک خودش بود که تا سر زانویش میرسید و از آن یکی که خاموش بود جای چارپایه استفاده میکرد. این بود که با خودش گفت: «از سر یک کوه به این بلندی میتوانم به یک نظر همهی سیاره و همهی آدمها را ببینم...» اما جز نوکِ تیزِ صخرههای نوکتیز چیزی ندید. 608*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهمین جوری گفت: -سلام. 609*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerطنین بهاش جواب داد: -سلام... سلام... سلام... 610*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -کی هستید شما؟ 611*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerطنین بهاش جواب داد: -کی هستید شما... کی هستید شما... کی هستید شما... 612*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -با من دوست بشوید. من تک و تنهام. 613*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerطنین بهاش جواب داد: -من تک و تنهام... من تک و تنهام... من تک و تنهام... 614*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآنوقت با خودش فکر کرد: «چه سیارهی عجیبی! خشکِخشک و تیزِتیز و شورِشور. این آدمهاش که یک ذره قوهی تخیل ندارند و هر چه را بشنوند عینا تکرار میکنند... تو اخترک خودم گلی داشتم که همیشه اول او حرف میزد...» 615*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 616*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۰ 617*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما سرانجام، بعد از مدتها راه رفتن از میان ریگها و صخرهها و برفها به جادهای برخورد. و هر جادهای یکراست میرود سراغ آدمها. 618*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -سلام. 619*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو مخاطبش گلستان پرگلی بود. 620*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 621*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در گلستانِ پرگل 622*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 623*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگلها گفتند: -سلام. 624*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو رفت تو بحرشان. همهشان عین گل خودش بودند. حیرتزده ازشان پرسید: -شماها کی هستید؟ 625*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتند: -ما گل سرخیم. 626*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 627*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآهی کشید و سخت احساس شوربختی کرد. گلش به او گفته بود که از نوع او تو تمام عالم فقط همان یکی هست و حالا پنجهزارتا گل، همه مثل هم، فقط تو یک گلستان! فکر کرد: «اگر گل من این را میدید بدجور از رو میرفت. پشت سر هم بنا میکرد سرفهکردن و، برای اینکه از هُوشدن نجات پیدا کند خودش را به مردن میزد و من هم مجبور میشدم وانمود کنم به پرستاریش، وگرنه برای سرشکسته کردنِ من هم شده بود راستی راستی میمرد...» و باز تو دلش گفت: «مرا باش که فقط بایک دانه گل خودم را دولتمندِ عالم خیال میکردم در صورتیکه آنچه دارم فقط یک گل معمولی است. با آن گل و آن سه تا آتشفشان که تا سرِ زانومَند و شاید هم یکیشان تا ابد خاموش بماند شهریارِ چندان پُرشوکتی به حساب نمیآیم.» 628*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 629*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در حالِ احساسِ شوربختی 630*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerرو سبزهها دراز شد و حالا گریه نکن کی گریهکن. 631*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 632*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۱ 633*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآن وقت بود که سر و کلهی روباه پیدا شد. 634*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 635*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو و روباه 636*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 637*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -سلام. 638*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو برگشت اما کسی را ندید. با وجود این با ادب تمام گفت: -سلام. 639*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerصداگفت: -من اینجام، زیر درخت سیب... 640*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -کی هستی تو؟ عجب خوشگلی! 641*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -یک روباهم من. 642*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -بیا با من بازی کن. نمیدانی چه قدر دلم گرفته... 643*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -نمیتوانم بات بازی کنم. هنوز اهلیم نکردهاند آخر. 644*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو آهی کشید و گفت: -معذرت میخواهم. 645*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما فکری کرد و پرسید: -اهلی کردن یعنی چه؟ 646*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -تو اهل اینجا نیستی. پی چی میگردی؟ 647*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -پی آدمها میگردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟ 648*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -آدمها تفنگ دارند و شکار میکنند. اینش اسباب دلخوری است! اما مرغ و ماکیان هم پرورش میدهند و خیرشان فقط همین است. تو پی مرغ میکردی؟ 649*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -نَه، پیِ دوست میگردم. اهلی کردن یعنی چی؟ 650*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -یک چیزی است که پاک فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است. 651*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ایجاد علاقه کردن؟ 652*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -معلوم است. تو الان واسه من یک پسر بچهای مثل صد هزار پسر بچهی دیگر. نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر. اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنیم. تو واسه من میان همهی عالم موجود یگانهای میشوی من واسه تو. 653*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -کمکم دارد دستگیرم میشود. یک گلی هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد. 654*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -بعید نیست. رو این کرهی زمین هزار جور چیز میشود دید. 655*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -اوه نه! آن رو کرهی زمین نیست. 656*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه که انگار حسابی حیرت کرده بود گفت: -رو یک سیارهی دیگر است؟ 657*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آره. 658*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشکارچی-تو آن سیاره شکارچی هم هست؟ 659*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه. 660*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-محشر است! مرغ و ماکیان چهطور؟ 661*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه. 662*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه آهکشان گفت: -همیشهی خدا یک پای بساط لنگ است! 663*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما پی حرفش را گرفت و گفت: -زندگی یکنواختی دارم. من مرغها را شکار میکنم آدمها مرا. همهی مرغها عین همند همهی آدمها هم عین همند. این وضع یک خرده خلقم را تنگ میکند. اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی. آن وقت صدای پایی را میشناسم که باهر صدای پای دیگر فرق میکند: صدای پای دیگران مرا وادار میکند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای پای تو مثل نغمهای مرا از سوراخم میکشد بیرون. تازه، نگاه کن آنجا آن گندمزار را میبینی؟ برای من که نان بخور نیستم گندم چیز بیفایدهای است. پس گندمزار هم مرا به یاد چیزی نمیاندازد. اسباب تاسف است. اما تو موهات رنگ طلا است. پس وقتی اهلیم کردی محشر میشود! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو میاندازد و صدای باد را هم که تو گندمزار میپیچد دوست خواهم داشت... 664*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخاموش شد و مدت درازی شهریار کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت: -اگر دلت میخواهد منو اهلی کن! 665*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو جواب داد: -دلم که خیلی میخواهد، اما وقتِ چندانی ندارم. باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر در آرم. 666*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -آدم فقط از چیزهایی که اهلی کند میتواند سر در آرد. انسانها دیگر برای سر در آوردن از چیزها وقت ندارند. همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکانها میخرند. اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست... تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن! 667*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -راهش چیست؟ 668*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه جواب داد: -باید خیلی خیلی حوصله کنی. اولش یک خرده دورتر از من میگیری این جوری میان علفها مینشینی. من زیر چشمی نگاهت میکنم و تو لامتاکام هیچی نمیگویی، چون تقصیر همهی سؤِتفاهمها زیر سر زبان است. عوضش میتوانی هر روز یک خرده نزدیکتر بنشینی. 669*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 670*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه در حالِ انتظارفردای آن روز دوباره شهریار کوچولو آمد. 671*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی. اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب میشود و هر چه ساعت جلوتر برود بیشتر احساس شادی و خوشبختی میکنم. ساعت چهار که شد دلم بنا میکند شور زدن و نگران شدن. آن وقت است که قدرِ خوشبختی را میفهمم! اما اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟... هر چیزی برای خودش قاعدهای دارد. 672*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -قاعده یعنی چه؟ 673*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -این هم از آن چیزهایی است که پاک از خاطرها رفته. این همان چیزی است که باعث میشود فلان روز با باقی روزها و فلان ساعت با باقی ساعتها فرق کند. مثلا شکارچیهای ما میان خودشان رسمی دارند و آن این است که پنجشنبهها را با دخترهای ده میروند رقص. پس پنجشنبهها بَرّهکشانِ من است: برای خودم گردشکنان میروم تا دم مُوِستان. حالا اگر شکارچیها وقت و بی وقت میرقصیدند همهی روزها شبیه هم میشد و منِ بیچاره دیگر فرصت و فراغتی نداشتم. 674*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 675*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه این ترتیب شهریار کوچولو روباه را اهلی کرد. 676*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerلحظهی جدایی که نزدیک شد روباه گفت: -آخ! نمیتوانم جلو اشکم را بگیرم. 677*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -تقصیر خودت است. من که بدت را نمیخواستم، خودت خواستی اهلیت کنم. 678*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -همین طور است. 679*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -آخر اشکت دارد سرازیر میشود! 680*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -همین طور است. 681*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس این ماجرا فایدهای به حال تو نداشته. 682*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -چرا، واسه خاطرِ رنگ گندم. 683*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبعد گفت: -برو یک بار دیگر گلها را ببین تا بفهمی که گلِ خودت تو عالم تک است. برگشتنا با هم وداع میکنیم و من به عنوان هدیه رازی را بهات میگویم. 684*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو بار دیگر به تماشای گلها رفت و به آنها گفت: -شما سرِ سوزنی به گل من نمیمانید و هنوز هیچی نیستید. نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را. درست همان جوری هستید که روباه من بود: روباهی بود مثل صدهزار روباه دیگر. او را دوست خودم کردم و حالا تو همهی عالم تک است. 685*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگلها حسابی از رو رفتند. 686*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو دوباره درآمد که: -خوشگلید اما خالی هستید. برایتان نمیشود مُرد. گفتوگو ندارد که گلِ مرا هم فلان رهگذر میبیند مثل شما. اما او به تنهایی از همهی شما سر است چون فقط اوست که آبش دادهام، چون فقط اوست که زیر حبابش گذاشتهام، چون فقط اوست که با تجیر برایش حفاظ درست کردهام، چون فقط اوست که حشراتش را کشتهام (جز دو سهتایی که میبایست شبپره بشوند)، چون فقط اوست که پای گِلِهگزاریها یا خودنماییها و حتا گاهی پای بُغ کردن و هیچی نگفتنهاش نشستهام، چون او گلِ من است. 687*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو برگشت پیش روباه. 688*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -خدانگهدار! 689*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -خدانگهدار!... و اما رازی که گفتم خیلی ساده است: 690*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجز با دل هیچی را چنان که باید نمیشود دید. نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند. 691*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: -نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند. 692*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کردهای. 693*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: -به قدر عمری است که به پاش صرف کردهام. 694*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerروباه گفت: -انسانها این حقیقت را فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی. تو مسئول گُلِتی... 695*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 696*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: -من مسئول گُلمَم. 697*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 698*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۲ 699*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -سلام. 700*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -سلام. 701*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -تو چه کار میکنی اینجا؟ 702*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -مسافرها را به دستههای هزارتایی تقسیم میکنم و قطارهایی را که میبَرَدشان گاهی به سمت راست میفرستم گاهی به سمت چپ. و همان دم سریعالسیری با چراغهای روشن و غرّشی رعدوار اتاقک سوزنبانی را به لرزه انداخت. 703*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-عجب عجلهای دارند! پیِ چی میروند؟ 704*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -از خودِ آتشکارِ لکوموتیف هم بپرسی نمیداند! 705*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسریعالسیر دیگری با چراغهای روشن غرّید و در جهت مخالف گذشت . 706*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -برگشتند که؟ 707*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -اینها اولیها نیستند. آنها رفتند اینها برمیگردند. 708*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-جایی را که بودند خوش نداشتند؟ 709*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد. 710*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو رعدِ سریعالسیرِ نورانیِ ثالثی غرّید. 711*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -اینها دارند مسافرهای اولی را دنبال میکنند؟ 712*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -اینها هیچ چیزی را دنبال نمیکنند. آن تو یا خوابشان میبَرَد یا دهندره میکنند. فقط بچههاند که دماغشان را فشار میدهند به شیشهها. 713*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -فقط بچههاند که میدانند پیِ چی میگردند. بچههاند که کُلّی وقت صرف یک عروسک پارچهای میکنند و عروسک برایشان آن قدر اهمیت به هم میرساند که اگر یکی آن را ازشان کِش برود میزنند زیر گریه... 714*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسوزنبان گفت: -بخت، یارِ بچههاست. 715*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 716*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۳ 717*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -سلام! 718*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپیلهور گفت: -سلام. 719*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاین بابا فروشندهی حَبهای ضد تشنگی بود. خریدار هفتهای یک حب میانداخت بالا و دیگر تشنگی بی تشنگی. 720*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو پرسید: -اینها را میفروشی که چی؟ 721*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپیلهور گفت: -باعث صرفهجویی کُلّی وقت است. کارشناسهای خبره نشستهاند دقیقا حساب کردهاند که با خوردن این حبها هفتهای پنجاه و سه دقیقه وقت صرفهجویی میشود. 722*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، آن وقت آن پنجاه و سه دقیقه را چه کار میکنند؟ 723*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerـ هر چی دلشان خواست... 724*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 725*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچشمه 726*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو تو دلش گفت: «من اگر پنجاه و سه دقیقه وقتِ زیادی داشته باشم خوشخوشک به طرفِ یک چشمه میروم...» 727*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 728*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۴ 729*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهشتمین روزِ خرابی هواپیمام تو کویر بود که، در حال نوشیدنِ آخرین چکّهی ذخیرهی آبم به قضیهی پیلهوره گوش داده بودم. به شهریار کوچولو گفتم: 730*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خاطرات تو راستی راستی زیباند اما من هنوز از پسِ تعمیر هواپیما برنیامدهام، یک چکه آب هم ندارم. و راستی که من هم اگر میتوانستم خوشخوشک به طرف چشمهای بروم سعادتی احساس میکردم که نگو! 731*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدرآمد که: -دوستم روباه... 732*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتم: -آقا کوچولو، دورِ روباه را قلم بگیر! 733*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-واسه چی؟ 734*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-واسه این که تشنگی کارمان را می سازد. واسه این! 735*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز استدلال من چیزی حالیش نشد و در جوابم گفت: 736*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-حتا اگر آدم دَمِ مرگ باشد هم داشتن یک دوست عالی است. من که از داشتن یک دوستِ روباه خیلی خوشحالم... 737*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه خودم گفتم نمیتواند میزان خطر را تخمین بزند: آخر او هیچ وقت نه تشنهاش میشود نه گشنهاش. یه ذره آفتاب بسش است... 738*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما او به من نگاه کرد و در جواب فکرم گفت: -من هم تشنهم است... بگردیم یک چاه پیدا کنیم... 739*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز سرِ خستگی حرکتی کردم: -این جوری تو کویرِ برهوت رو هوا پیِ چاه گشتن احمقانه است. 740*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو با وجود این به راه افتادیم. 741*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 742*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerپس از ساعتها که در سکوت راه رفتیم شب شد و ستارهها یکی یکی درآمدند. من که از زور تشنگی تب کرده بودم انگار آنها را خواب میدیدم. حرفهای شهریار کوچولو تو ذهنم میرقصید. 743*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerازش پرسیدم: -پس تو هم تشنهات هست، ها؟ 744*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما او به سوآلِ من جواب نداد فقط در نهایت سادگی گفت: -آب ممکن است برای دلِ من هم خوب باشد... 745*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز حرفش چیزی دستگیرم نشد اما ساکت ماندم. میدانستم از او نباید حرف کشید. 746*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخسته شده بود. گرفت نشست. من هم کنارش نشستم. پس از مدتی سکوت گفت: 747*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-قشنگیِ ستارهها واسه خاطرِ گلی است که ما نمیبینیمش... 748*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتم: -همین طور است 749*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو بدون حرف در مهتاب غرق تماشای چین و شکنهای شن شدم. 750*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز گفت: -کویر زیباست. 751*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 752*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو حق با او بود. من همیشه عاشق کویر بودهام. آدم بالای تودهای شن لغزان مینشیند، هیچی نمیبیند و هیچی نمیشنود اما با وجود این چیزی توی سکوت برقبرق میزند. 753*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو گفت: -چیزی که کویر را زیبا میکند این است که یک جایی یک چاه قایم کرده... 754*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاز اینکه ناگهان به راز آن درخشش اسرارآمیزِ شن پی بردم حیرتزده شدم. بچگیهام تو خانهی کهنهسازی مینشستیم که معروف بود تو آن گنجی چال کردهاند. البته نگفته پیداست که هیچ وقت کسی آن را پیدا نکرد و شاید حتا اصلا کسی دنبالش نگشت اما فکرش همهی اهل خانه را تردماغ میکرد: «خانهی ما تهِ دلش رازی پنهان کرده بود...» 755*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتم: -آره. چه خانه باشد چه ستاره، چه کویر، چیزی که اسباب زیباییاش میشود نامریی است! 756*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -خوشحالم که با روباه من توافق داری. 757*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 758*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچون خوابش برده بود بغلش کردم و راه افتادم. دست و دلم میلرزید.انگار چیز شکستنیِ بسیار گرانبهایی را روی دست میبردم. حتا به نظرم میآمد که تو تمام عالم چیزی شکستنیتر از آن هم به نظر نمیرسد. تو روشنی مهتاب به آن پیشانی رنگپریده و آن چشمهای بسته و آن طُرّههای مو که باد میجنباند نگاه کردم و تو دلم گفتم: «آن چه میبینم صورت ظاهری بیشتر نیست. مهمترش را با چشم نمیشود دید...» 759*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز، چون دهان نیمهبازش طرح کمرنگِ نیمهلبخندی را داشت به خود گفتم: «چیزی که تو شهریار کوچولوی خوابیده مرا به این شدت متاثر میکند وفاداری اوست به یک گل: او تصویرِ گل سرخی است که مثل شعلهی چراغی حتا در خوابِ ناز هم که هست تو وجودش میدرخشد...» و آن وقت او را باز هم شکنندهتر دیدم. حس کردم باید خیلی مواظبش باشم: به شعلهی چراغی میمانست که یک وزش باد هم میتوانست خاموشش کند. 760*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو همان طور در حال راه رفتن بود که دمدمهی سحر چاه را پیداکردم. 761*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 762*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۵ 763*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو درآمد که: -آدمها!... میچپند تو قطارهای تندرو اما نمیدانند دنبال چی میگردند. این است که بنامیکنند دور خودشان چرخکزدن. 764*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو بعد گفت: -این هم کار نشد... 765*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerچاهی که بهاش رسیدهبودیم اصلا به چاههای کویری نمیمانست. چاه کویری یک چالهی ساده است وسط شنها. این یکی به چاههای واحهای میمانست اما آن دوروبر واحهای نبود و من فکر کردم دارم خواب میبینم. 766*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتم: -عجیب است! قرقره و سطل و تناب، همهچیز روبهراه است. 767*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخندید تناب را گرفت و قرقره را به کار انداخت 768*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 769*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در حالِ کشیدنِ آب از چاه 770*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو قرقره مثل بادنمای کهنهای که تا مدتها پس از خوابیدنِ باد مینالد به نالهدرآمد. 771*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -میشنوی؟ ما داریم این چاه را از خواب بیدار میکنیم و او دارد برایمان آواز میخواند... 772*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدلم نمیخواست او تلاش و تقلا کند. بش گفتم: -بدهش به من. برای تو زیادی سنگین است. 773*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسطل را آرام تا طوقهی چاه آوردم بالا و آنجا کاملا در تعادل نگهش داشتم. از حاصل کار شاد بودم. خسته و شاد. آواز قرقره را همانطور تو گوشم داشتم و تو آب که هنوز میلرزید لرزش خورشید را میدیدم. 774*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -بده من، که تشنهی این آبم. 775*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerومن تازه توانستم بفهمم پی چه چیز میگشته! 776*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 777*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerسطل را تا لبهایش بالا بردم. با چشمهای بسته نوشید. آبی بود به شیرینیِ عیدی. این آب به کُلّی چیزی بود سوایِ هرگونه خوردنی. زاییدهی راه رفتنِ زیر ستارهها و سرود قرقره و تقلای بازوهای من بود. مثل یک چشم روشنی برای دل خوب بود. پسر بچه که بودم هم، چراغ درخت عید و موسیقیِ نماز نیمهشب عید کریسمس و لطف لبخندهها عیدیی را که بم میدادند درست به همین شکل آن همه جلا و جلوه میبخشید. 778*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -مردم سیارهی تو ور میدارند پنج هزار تا گل را تو یک گلستان میکارند، و آن یک دانهای را که پِیَش میگردند آن وسط پیدا نمیکنند... 779*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفتم: -پیدایش نمیکنند. 780*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-با وجود این، چیزی که پیَش میگردند ممکن است فقط تو یک گل یا تو یک جرعه آب پیدا بشود... 781*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerجواب دادم: -گفتوگو ندارد. 782*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز گفت: -گیرم چشمِ سَر کور است، باید با چشم دل پیاش گشت. 783*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن هم سیراب شده بودم. راحت نفس میکشیدم. وقتی آفتاب درمیآید شن به رنگ عسل است. من هم از این رنگ عسلی لذت میبردم. چرا میبایست در زحمت باشم... 784*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو که باز گرفته بود کنار من نشسته بود با لطف بم گفت: -هِی! قولت قول باشد ها! 785*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کدام قول؟ 786*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-یادت است؟ یک پوزهبند برای بَرّهام... آخر من مسئول گلمَم! 787*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerطرحهای اولیهام را از جیب درآوردم. نگاهشان کرد و خندانخندان گفت: -بائوبابهات یک خرده شبیه کلم شده. 788*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerای وای! مرا بگو که آنقدر به بائوبابهام مینازیدم. 789*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-روباهت... گوشهاش بیشتر به شاخ میماند... زیادی درازند! 790*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو باز زد زیر خنده. 791*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آقا کوچولو داری بیانصافی میکنی. من جز بوآهای بسته و بوآهای باز چیزی بلد نبودم بکشم که. 792*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -خب، مهم نیست. عوضش بچهها سرشان تو حساب است. 793*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا مداد یک پوزهبند کشیدم دادم دستش و با دلِ فشرده گفتم: 794*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو خیالاتی به سر داری که من ازشان بیخبرم... 795*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما جواب مرا نداد. بم گفت: -میدانی؟ فردا سالِ به زمین آمدنِ من است. 796*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبعد پس از لحظهای سکوت دوباره گفت: -همین نزدیکیها پایین آمدم. 797*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو سرخ شد. 798*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 799*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو من از نو بی این که بدانم چرا غم عجیبی احساس کردم. با وجود این سوآلی به ذهنم رسید: -پس هشت روز پیش، آن روز صبح که تو تک و تنها هزار میل دورتر از هر آبادی وسطِ کویر به من برخوردی اتفاقی نبود: داشتی برمیگشتی به همان جایی که پایینآمدی... 800*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدوباره سرخ شد 801*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو من با دودلی به دنبال حرفم گفتم: 802*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-شاید به مناسبت همین سالگرد؟... 803*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز سرخ شد. او هیچ وقت به سوآلهایی که ازش میشد جواب نمیداد اما وقتی کسی سرخ میشود معنیش این است که «بله»، مگر نه؟ 804*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبهاش گفتم: -آخر، من ترسم برداشته... 805*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما او حرفم را برید: 806*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-دیگر تو باید بروی به کارت برسی. باید بروی سراغ موتورت. من همینجا منتظرت میمانم. فردا عصر برگرد... 807*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 808*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمنتها من خاطر جمع نبودم. به یاد روباه افتادم: اگر آدم گذاشت اهلیش کنند بفهمینفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریهکردن بکشد. 809*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 810*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۶ 811*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerکنار چاه دیوارِ سنگی مخروبهای بود. فردا عصر که از سرِ کار برگشتم از دور دیدم که آن بالا نشسته پاها را آویزان کرده، 812*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 813*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو نشسته بر دیوارِ سنگی و مار در پایینِ آن 814*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو شنیدم که میگوید: 815*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-پس یادت نمیآید؟ درست این نقطه نبود ها! 816*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerلابد صدای دیگری بهاش جوابی داد، چون شهریار کوچولو در رَدِّ حرفش گفت: 817*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چرا چرا! روزش که درست همین امروز است گیرم محلش این جا نیست... 818*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerراهم را به طرف دیوار ادامه دادم. هنوز نه کسی به چشم خورده بود نه صدای کسی را شنیده بودم اما شهریار کوچولو باز در جواب درآمد که: 819*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-... آره، معلوم است. خودت میتوانی ببینی رَدِّ پاهایم روی شن از کجا شروع میشود. 820*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerهمان جا منتظرم باش، تاریک که شد میآیم. 821*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبیست متری دیوار بودم و هنوز چیزی نمیدیدم. پس از مختصر مکثی دوباره گفت: 822*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-زهرت خوب هست؟ مطمئنی درد و زجرم را کِش نمیدهد؟ 823*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبا دل فشرده از راه ماندم اما هنوز از موضوع سر در نیاورده بودم. 824*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -خب، حالا دیگر برو. دِ برو. میخواهم بیایم پایین! 825*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 826*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآن وقت من نگاهم را به پایین به پای دیوار انداختم و از جا جستم! یکی از آن مارهای زردی که تو سی ثانیه کَلَکِ آدم را میکنند، به طرف شهریار کوچولو قد راست کرده بود. من همان طور که به دنبال تپانچه دست به جیبم میبردم پا گذاشتم به دو، اما ماره از سر و صدای من مثل فوارهای که بنشیند آرام روی شن جاری شد و بی آن که چندان عجلهای از خودش نشان دهد باصدای خفیف فلزی لای سنگها خزید. 827*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن درست به موقع به دیوار رسیدم و طفلکی شهریار کوچولو را که رنگش مثل برف پریده بود تو هوا بغل کردم. 828*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این دیگر چه حکایتی است! حالا دیگر با مارها حرف میزنی؟ 829*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشال زردش را که مدام به گردن داشت باز کردم به شقیقههایش آب زدم و جرعهای بهاش نوشاندم. اما حالا دیگر اصلا جرات نمی کردم ازش چیزی بپرسم. با وقار به من نگاه کرد و دستش را دور گردنم انداخت. حس کردم قلبش مثل قلب پرندهای میزند که تیر خوردهاست و دارد میمیرد. 830*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -از این که کم و کسرِ لوازم ماشینت را پیدا کردی خوشحالم. حالا میتوانی برگردی خانهات... 831*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تو از کجا فهمیدی؟ 832*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدرست همان دم لبواکردهبودم بش خبر بدهم که علیرغم همهی نومیدیها تو کارم موفق شدهام! 833*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه سوآلهای من هیچ جوابی نداد اما گفت: -آخر من هم امروز بر میگردم خانهام... 834*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو بعد غمزده درآمد که: -گیرم راه من خیلی دورتر است... خیلی سختتر است... 835*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 836*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحس میکردم اتفاق فوقالعادهای دارد میافتد. گرفتمش تو بغلم. عین یک بچهی کوچولو. با وجود این به نظرم میآمد که او دارد به گردابی فرو میرود و برای نگه داشتنش از من کاری ساخته نیست... نگاه متینش به دوردستهای دور راه کشیده بود. 837*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: بَرِّهات را دارم. جعبههه را هم واسه برههه دارم. پوزهبنده را هم دارم. 838*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو با دلِ گرفته لبخندی زد. 839*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمدت درازی صبر کردم. حس کردم کمکمَک تنش دوباره دارد گرم میشود. 840*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-عزیز کوچولوی من، وحشت کردی... 841*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-امشب وحشت خیلی بیشتری چشم بهراهم است. 842*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 843*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدوباره از احساسِ واقعهای جبران ناپذیر یخ زدم. این فکر که دیگر هیچ وقت غشغش خندهی او را نخواهم شنید برایم سخت تحملناپذیر بود. خندهی او برای من به چشمهای در دلِ کویر میمانست. 844*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کوچولوئَکِ من، دلم میخواهد باز هم غشغشِ خندهات را بشنوم. 845*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما بهام گفت: -امشب درست میشود یک سال و اخترَکَم درست بالای همان نقطهای میرسد که پارسال به زمین آمدم. 846*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-کوچولوئک، این قضیهی مار و میعاد و ستاره یک خواب آشفته بیشتر نیست. مگر نه؟ 847*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبه سوال من جوابی نداد اما گفت: -چیزی که مهم است با چشمِ سَر دیده نمیشود. 848*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مسلم است. 849*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-در مورد گل هم همینطور است: اگر گلی را دوست داشته باشی که تو یک ستارهی دیگر است، شب تماشای آسمان چه لطفی پیدا میکند: همهی ستارهها غرق گل میشوند! 850*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مسلم است... 851*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-در مورد آب هم همینطور است. آبی که تو به من دادی به خاطر قرقره و ریسمان درست به یک موسیقی میمانست... یادت که هست... چه خوب بود. 852*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-مسلم است... 853*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-شببهشب ستارهها را نگاه میکنی. اخترک من کوچولوتر از آن است که بتوانم جایش را نشانت بدهم. اما چه بهتر! آن هم برای تو میشود یکی از ستارهها؛ و آن وقت تو دوست داری همهی ستارهها را تماشا کنی... همهشان میشوند دوستهای تو... راستی میخواهم هدیهای بت بدهم... 854*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو غش غش خندید. 855*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-آخ، کوچولوئک، کوچولوئک! من عاشقِ شنیدنِ این خندهام! 856*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-هدیهی من هم درست همین است... درست مثل مورد آب. 857*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چی میخواهی بگویی؟ 858*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-همهی مردم ستاره دارند اما همهی ستارهها یکجور نیست: واسه آنهایی که به سفر میروند حکم راهنما را دارند واسه بعضی دیگر فقط یک مشت روشناییِ سوسوزناند. برای بعضی که اهل دانشند هر ستاره یک معما است واسه آن بابای تاجر طلا بود. اما این ستارهها همهشان زبان به کام کشیده و خاموشند. فقط تو یکی ستارههایی خواهی داشت که تنابندهای مِثلش را ندارد. 859*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-چی میخواهی بگویی؟ 860*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه این که من تو یکی از ستارههام؟ نه این که من تو یکی از آنها میخندم؟... خب، پس هر شب که به آسمان نگاه میکنی برایت مثل این خواهد بود که همهی ستارهها میخندند. پس تو ستارههایی خواهی داشت که بلدند بخندند! 861*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو باز خندید. 862*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-و خاطرت که تسلا پیدا کرد (خب بالاخره آدمیزاد یک جوری تسلا پیدا میکند دیگر) از آشنایی با من خوشحال میشوی. دوست همیشگی من باقی میمانی و دلت میخواهد با من بخندی و پارهای وقتهام واسه تفریح پنجرهی اتاقت را وا میکنی... دوستانت از اینکه میبینند تو به آسمان نگاه میکنی و میخندی حسابی تعجب میکنند آن وقت تو بهشان میگویی: «آره، ستارهها همیشه مرا خنده میاندازند!» و آنوقت آنها یقینشان میشود که تو پاک عقلت را از دست دادهای. جان! میبینی چه کَلَکی بهات زدهام... 863*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو باز زد زیر خنده. 864*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-به آن میماند که عوضِ ستاره یک مشت زنگوله بت داده باشم که بلدند بخندند... 865*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدوباره خندید و بعد حالتی جدی به خودش گرفت: 866*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-نه، من تنهات نمیگذارم. 867*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 868*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو تنها 869*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 870*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-ظاهر آدمی را پیدا میکنم که دارد درد میکشد... یک خرده هم مثل آدمی میشوم که دارد جان میکند. رو هم رفته این جوریها است. نیا که این را نبینی. چه زحمتی است بیخود؟ 871*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تنهات نمیگذارم. 872*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاندوهزده بود. 873*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-این را بیشتر از بابت ماره میگویم که، نکند یکهو تو را هم بگزد. مارها خیلی خبیثند. حتا واسه خنده هم ممکن است آدم را نیش بزنند. 874*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-تنهات نمیگذارم. 875*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمنتها یک چیز باعث خاطر جمعیش شد: 876*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-گر چه، بار دوم که بخواهند بگزند دیگر زهر ندارند. 877*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشب متوجه راه افتادنش نشدم. بی سر و صدا گریخت. 878*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerوقتی خودم را بهاش رساندم با قیافهی مصمم و قدمهای محکم پیش میرفت. همین قدر گفت: -اِ! اینجایی؟ 879*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو دستم را گرفت. 880*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما باز بیقرار شد وگفت: -اشتباه کردی آمدی. رنج میبری. گرچه حقیقت این نیست، اما ظاهرِ یک مرده را پیدا میکنم. 881*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن ساکت ماندم. 882*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خودت درک میکنی. راه خیلی دور است. نمیتوانم این جسم را با خودم ببرم. خیلی سنگین است. 883*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن ساکت ماندم. 884*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-گیرم عینِ پوستِ کهنهای میشود که دورش انداخته باشند؛ پوست کهنه که غصه ندارد، ها؟ 885*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن ساکت ماندم. 886*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerکمی دلسرد شد اما باز هم سعی کرد: 887*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خیلی با مزه میشود، نه؟ من هم به ستارهها نگاه میکنم. همشان به صورت چاههایی در میآیند با قرقرههای زنگ زده. همهی ستارهها بم آب میدهند بخورم... 888*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن ساکت ماندم. 889*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خیلی با مزه میشود. نه؟ تو صاحب هزار کرور زنگوله میشوی من صاحب هزار کرور فواره... 890*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاو هم ساکت شد، چرا که داشت گریه میکرد... 891*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker-خب، همین جاست. بگذار چند قدم خودم تنهایی بروم. 892*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو گرفت نشست، چرا که میترسید. 893*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 894*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو نشسته 895*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 896*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمیدانی؟... گلم را میگویم... آخر من مسئولشم. تازه چه قدر هم لطیف است و چه قدر هم ساده و بیشیلهپیله. برای آن که جلو همهی عالم از خودش دفاع کند همهاش چی دارد مگر؟ چهارتا خار پِرپِرَک! 897*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 898*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerمن هم گرفتم نشستم. دیگر نمیتوانستم سر پا بند بشوم. 899*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگفت: -همین... همهاش همین و بس... 900*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerباز هم کمی دودلی نشان داد اما بالاخره پا شد و قدمی به جلو رفت. من قادر به حرکت نبودم. 901*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 902*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerکنار قوزکِ پایش جرقهی زردی جست و... فقط همین! یک دم بیحرکت ماند. فریادی نزد. مثل درختی که بیفتد آرامآرام به زمین افتاد که به وجود شن از آن هم صدایی بلند نشد. 903*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 904*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشهریار کوچولو در حالی که آرامآرام به زمین میافتد 905*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker۲۷ 906*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerشش سال گذشته است و من هنوز بابت این قضیه جایی لبترنکردهام. دوستانم از این که مرا دوباره زنده میدیدند سخت شاد شدند. من غمزده بودم اما به آنها میگفتم اثر خستگی است. 907*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerحالا کمی تسلای خاطر پیدا کردهام. یعنی نه کاملا... اما این را خوب میدانم که او به اخترکش برگشته. چون آفتاب که زد پیکرش را پیدا نکردم. پیکری هم نبود که چندان وزنی داشته باشد... و شبها دوست دارم به ستارهها گوش بدهم. عین هزار زنگولهاند. 908*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerاما موضوع خیلی مهمی که هست، من پاک یادم رفت به پوزهبندی که برای شهریار کوچولو کشیدم تسمهی چرمی اضافه کنم و او ممکن نیست بتواند آن را به پوزهی بَرّه ببندد. این است که از خودم میپرسم: «یعنی تو اخترکش چه اتفاقی افتاده؟ نکند برههه گل را چریده باشد؟...» 909*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگاه به خودم میگویم: «حتما نه، شهریار کوچولو هر شب گلش را زیر حباب شیشهای میگذارد و هوای برهاش را هم دارد...» آن وقت است که خیالم راحت میشود و ستارهها همه به شیرینی میخندند. 910*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerگاه به خودم میگویم: «همین کافی است که آدم یک بار حواسش نباشد... آمدیم و یک شب حباب یادش رفت یا بَرّه شب نصفشبی بیسروصدا از جعبه زد بیرون...» آن وقت است که زنگولهها همه تبدیل به اشک میشوند!... 911*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 912*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerیک راز خیلی خیلی بزرگ این جا هست: برای شما هم که او را دوست دارید، مثل من هیچ چیزِ عالم مهمتر از دانستن این نیست که تو فلان نقطهای که نمیدانیم، فلان برهای که نمیشماسیم گل سرخی را چریده یا نچریده... 913*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 914*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerخب. آسمان را نگاه کنید و بپرسید: «بَرّه گل را چریده یا نچریده؟» و آن وقت با چشمهای خودتان تفاوتش را ببینید... 915*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 916*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerو محال است آدم بزرگها روحشان خبردار بشود که این موضوع چه قدر مهم است! 917*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 918*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبدونِ شهریار کوچولو 919*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerدر نظر من این زیباترین و حزنانگیزترین منظرهی عالم است. این همان منظرهی دو صفحه پیش است گیرم آن را دوباره کشیدهام که بهتر نشانتان بدهم: «ظهور شهریار کوچولو بر زمین در این جا بود؛ و بعد در همین جا هم بود که ناپدید شد». 920*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 921*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerآن قدر به دقت این منظره را نگاه کنید که مطمئن بشوید اگر روزی تو آفریقا گذرتان به کویر صحرا افتاد حتما آن را خواهید شناخت. و اگر پاداد و گذارتان به آن جا افتاد به التماس ازتان میخواهم که عجله به خرج ندهید و درست زیر ستاره چند لحظهای توقف کنید. آن وقت اگر بچهای به طرفتان آمد، اگر خندید، اگر موهایش طلایی بود، اگر وقتی ازش سوالی کردید جوابی نداد، لابد حدس میزنید که کیست. در آن صورت لطف کنید و نگذارید من این جور افسرده خاطر بمانم: 922*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Workerبی درنگ بردارید به من بنویسید که او برگشته. 923*2d1272b8SAndroid Build Coastguard Worker 924